ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
امروز سخت ملتهب و بیقرار بودم ، حس نامعلومی آزارم میداد . غلیانی وصف ناشدنی در وجودم جوشش میکرد.
ما پیرمردها هرچی بیشتر پیش میرویم بموازات مقاومتر شدن ، میبایست قرار و آراممان نیز بیشتر شود . ولی قبول کنید که قضیه برعکس است .
دلواپسی و نگرانی از دست دادن چیزهایی که داریم ، نمیگذارد ........
و هر چه سن بالاتر میرود این دلواپسی افزونتر میشود چون ارزش داشتهها بیشتر میگردد .
این که میگویند انسان هرچه پیرتر میشود حریصتر میشود کارشناسانه نیست ، پیرترها عاشق داشتههاشان هستند چون با داشتن آنها بقیه را دارند و تنها نمیمانند .
نزد پیرها ، ارزش هرچیز ، بمیزان خواستنی بودن آن چیز نزد دیگران(اطرافیان) است . حتّی اگر خود به آن تمایل چندان نداشته باشند .
بعنی دارای عشق واسطهای هستند .
شفافتر بگویم : عاشق عاشقان داشتههای خویشند .
ترهّات برای من ، داشتهی پربرکتی است و اگر خدای نکرده خشی به آن بیفتد و خاشاکی برآن بنشیند ، دلم آشوب میشود .
میدانید قوام گرفتن هرچیز به گذشت زمان محتاج است . بدیهی است وقتی این سلسله ترهاتها جا بیفتد ، دیگر التهاب امروز را نخواهم داشت .
تاریخ تحریر 89/11/27