ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
همکارم همینکه دانست مازندرانی هستم ، از من خواست اکنون که فصل برداشت و فروش برنج جدید است کمکش کنم تا بهترین برنج را تهیه و خریداری کند .
به او گفتم : بهترین برنج از نظر تو چگونه برنجی است .
گفت : 30 سال پیش آشنایی داشتیم که برای ما برنج میفرستاد ، عجب برنج خوش طعم و بو ، و پُر و پیمونی بود. بعد از اون نه تنها دیگه نتونستم برنجی مثل اون برنج را پیدا کنم ، بلکه هرسال که میگذرد برنجی که خریداری میکنم نسبت به سال قبل بدتر و نامطلوبتر است.
به او گفتم : اگر منظورت از بهترین برنج ، برنج 30 سال پیش است امکان ندارد که آنرا حتی در خواب ببینی. شما باید از بین برنجهای موجود ، بهترین را تهیه کنی .که فعلا برنج طارم است .
گفت : طارم یکدست میخام که قاطی نداشت باشه .
گفتم : شرمندهام که نمیتونم کمکت کنم .
گفت : چرا ؟
گفتم : آخه "گشتم نبود نگرد که نیست"
گفت : یعنی حتی کشاورز و زارع هم طارم یکدست نداره .
گفتم : بعید میدونم .
گفت : یعنی آنها هم خراب شدند.
گفتم : خودشون نه ، ولی محصولشون بله.
گفت : چطور شد که اینطوری شدند .
گفتم : النّاسُ عَلَی دینِ ملوکِهم
با لحن شیرفرهاد بررهای گفت : اینی که گفتی یعنی چه ؟
گفتم : همان شعر معروف (اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی // بر آورند غلامان او درخت از بیخ).
و ادامه دادم :
قبل از انقلاب ، بخش زیادی از جامعه برنج خور نبودند و شاید در سال 25 وعده برنج پخت نمیکردند . بعد از انقلاب توزیع کوپن برنج باعث شد که حتی اونهایی که فقط شب عید پلو میخوردند ، به جرگه برنجخورها در آیند . و همین امر موجب شد تا تقاضای جامعه نسبت به این محصول آنقدر بالا رود که حتی برنج وارداتی نیز پاسخگوی آن نباشد ، و دولت ناگزیر شود تا طرحهای برنج پرمحصول و کم کیفیت را اجرا نماید و برنجهای آمل 1 و آمل 2 و هراز و .... را اجرایی نماید. از آنجا که این برنجها ظاهری زیبا و شکیل داشت و باطنش نامطلوب بود لذا :
1- ابتدا بعضی تجّار عمدهی سودجوی تهرانی چشم ظاهربین جامعه را با قاطی کردن برنج پرمحصول و برنج محلی پُر کردند و برنجهای مونتاژی را به قیمت برنج محلی به خورد جامعه دادند .
2- وقتی تجار عمدهی (غیر شمالی) سایر مناطق ایران متوجه این امر شدند ، بعضی ازآنها هم به عمل شریف قاطی کردن برنج ، مبادرت ورزیدند.
3- اختلاط برنجهای مرغوب و نامرغوب ، کم کم فراگیرتر شد و بعضی از تجار خرده پا و بنکدارهای غیر مازندرانی نیز دچار این سودجویی شدند .
4 - بعضی تجار عمده شمالی(مازندرانی و گیلانی) ، وقتی از موضوع مطلع شدند ، خود را برای ارتکاب به این عمل ذیحقتر دانستند و صادر نمودن برنج مخلوط به خارج استان را در دستورکار خود قرار دادند.
5- کم کم سایر برنج فروشان شمالی (اعم از تجارعمده و تجّارخرده پا) تقریباً همگی به جامعه مخلوط کنندگان برنج پیوستند.
6- وقتی بعضی شالیکوبیهای شمال متوجه عمل برنج فروشان شدند ، زحمت آنها را کم کردند و به مخلوط کردن برنج در همان کارخانه شالیکوبی پرداختند .
7- این عمل گسترش یافت و تقریباً تمامی شالیکوبیها و بوجاریهای شمال به خیل مخلوط کنندگان برنج پیوستند.
8- ناگهان مخلوط کردن برنج جای خود را به مخلوط کردن شالی ، در همان مبدأ یعنی کارخانه های شالیکوبی داد.
9- بعضی کشاورزان وقتی متوجه شدند که کارخانههای شالیکوبی ، شالیهای مرغوب و نامرغوب را مخلوط میکنند و سپس تبدیل به برنج مینمایند ، با خود گفتند چراغی که به خانه رواست ، به مسجد حرام است ، و امتیاز عملیات اختلاط شالی را به خویش اختصاص دادند .
10- و در نهایت اکنون دیگر مخلوط کردن شالی توسط زارع و کشاورز نیز دیگر قدیمی شده و کشاورزان برای راحتی کار ، از همان ابتدا بذرهای مرغوب و نامرغوب را مخلوط کرده و به خزانه میسپارند.
و اینطور است که دیگر برنج یکدست وجود ندارد.