ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
و اکنون محکمه پایان یافته و حسین با همه عزیزانش رسالت عظیم الهی خویش را به پایان برده و شهید شدهاند. که شهادت یعنی انتخاب و شهیدان یعنی کسانی که مرگ سرخ را بدست خویش ، بعنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقتی که دارد میمیرد و بعنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی که دارد مسخ میشود ، انتخاب میکنند . شهیدان برای مقابله با ظلم و جور ، در حقیقت در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن ، با انتخاب مرگ سرخ ، دشمن را رسوا میکنند و اگرچه دشمن را نمیشکنند ولی بر دشمن پیروز میشوند .
و اکنون رسالتی عظیمتر هنوز باقی مانده است ، رسالتی که از عصر عاشورا آغاز میشود . رسالتی بر دوشهای ظریف یک زن ، همان زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش حسین است . زیرا آنها که تهوّر آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند ، اما کار آنها که زان پس میمانند تا شاهد و پاسدار آن انتخاب بزرگ باشند بمراتب سختتر و بالاتر .
زینب مانده است ، با کاروان اسیران از پی و صفهای دشمن تا افق در پیش راهش ، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش . باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و به شهری ورود مییابد که پایتخت ستم و قدرت است.
آرام و پیروز ، و سراپا افتخار بر سر قدرت و قساوت فریاد میزند : سپاس خدای را که اینهمه کرامت و عزت را در سایه نبوت و شهادت ، به خاندان ما عطا فرمود .
زینب رسالت رساندن پیام شهیدان را به دوش دارد . پیامی به همه نسلها در همه عصرها ، که تا بعنوان یک انسان دیندار و آزاده ، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خودشان درگیر است ، باشند .
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت | و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت | |
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست | گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت | |
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض | پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت | |
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست | خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت | |
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم | کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت | |
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن | شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت | |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر | ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت | |
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت | شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت |