در
روز میلاد آخرین پیامبر بزرگ خدا، در این بحبوحه و عصری که بنام او در
جهان کشتار میکنند ، لازم است تا به آیه 17 از سوره رعد نگاهی بیندازیم.
در میانه آیه ، حقیقت نویدآفرینی ، وعده داده شده است: «فأمّا الزّبد فیذهب جفاء» یعنی کف به کناری میرود.
کف چیست؟ همین جریان افسارگسیختهای که سالهاست با خشونت
بنام اسلام ، قدرت گرفت و همه خیانتها و جنایتها و غارتها و زشتیها و ...
را به اسم اسلام انجام داد. اما و اما... براثر مقاومت و فدا دادن مردم
رسوا خواهد شد و عاقبت شکست خورده و منفور تاریخ خواهد گشت. بله این کف
چرکین که اکنون بخش عظیمی از بستر زمین را آلوده است و جنگ و قتلعام و
شکنجه و دار و شلاق و احکام گوناگون ضدبشری و انفجار برای مردم جهان را به
ستوه آورده است ، به کناری خواهد رفت.
آری این استبداد و خشونت زیرپرده دین ، رو به نشیب زوال است تا برای همیشه محو گردد.
اما چه میماند؟
باز هم قرآن جواب میدهد: آنچه برای مردم نیکی دارد. «ماینفع الناس فیمکث فیالارض».
و این ، همان پیام رحمت و رهایی تمام پیامبرانی است که آخرینش محمد(ص) بود.
البته غیر از آرمان اسلام و پیامهایش ، سراسر زندگی پیامبراسلام نیز پر از
نمونههای رفتار محبت و انسانیت بود. و شرح آن یک کتاب بزرگ میخواهد: اما
چند نمونه را بمناسبت این میلاد خجسته مرور میکنیم:
ـ روز فتح مکه، هراس در دشمنان افتاده بود که محمد با آنها چه خواهد کرد،
او به آنانی که سالها بر کشتن او همدست بودند گفت: بروید! شما آزاد هستید.
ـ پس از فتح مکه، غارت بین قبایل را ممنوع کرد و همه عربستان، یعنی همه
قلمرو اسلام آن وقت را، با معنی تازه یگانگی آشنا ساخت و برای همکاری و
دوستی، افقی وسیعتر از آنچه قبلاً می شناختند در برابر آنها گشود“ ،
ـ مسیحیان اغلب در مسجد النّبی در مدینه ، و در حضور حضرت محمد ، نماز و آیینهای ویژه خود را اجرا میکردند!.
ـ محمد هر وقت لشکری برای نبرد روانه میکرد، سفارش میکرد: مبادا به زنان
آسیب برسانید! مبادا کودکان یا نابینایان را بکشید! مبادا معابد و صومعه ها
رو ویران کنید! مبادا درختان را قطع کنید! یا مزارع را آتش بزنید! مبادا
به حیوانات آزار برسانید!
حضرت علی نقل کرد که از پیغمبر شنیدم: حتی سگ هار را، شکنجه و مثله نکنید.
محمد بود که میگفت:
ـ عربی بر عجمی برتری ندارد.
ـ هر که سیر باشد و همسایهاش گرسنه، مؤمن نیست. !
ـ هیچکدام از شما مؤمن نیست مگر اینکه هر چیزی برای خودش میخواهد برای دیگران هم بخواهد.
ـ خداوند، مرا نفرستاده تا ایرادگیر باشم! بلکه تا آموزگار و آسانگیر باشم.
ـ حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم هرگز!
- من برانگیخته شدم تا مرکز بردباری باشم
-اگر رفق و مدارا بهصورت یک آفریده درمیآمد مردم پدیدهای زیباتر از آن
نمیدیدند، و اگر نابردباری بهصورت یک آفریده در میآمد مردم چیزی زشت
تراز آن نمییافتند.
امام صادق نقل کردبیش از همهی مردم تبسم برلب داشت .
محمد
حبیب، کلمه و پیام مجسم عشق بود. حبیب خدا در سادهترین و روشنترین
ترجمه، یعنی:عشق خدا!. زیر بال و پر او بود که علی و فاطمه تربیت شدند.
امامحسین بهوجود آمد. کسی بود که خدا هم هر پرده و حجابی را در رابطه با
خودش برای او بهکنار زد. برای همین است که میگوییم سرچشمه خروشان عشق و
معرفت؛ یعنی که دارای یگانگی، وحدت و محرمیت مطلق است با بنیبشر. بزرگترین
فریب و خیانتی که طی این سالها بر این سرچشمه خروشان عشق و معرفت روا
داشته شده ، این است که چهره حبیب خدا را مسخ میکنند و نمیگذارند که
پیروانش بهاو وصل شوند. او هر چه بود یکرنگی وصمیمیت و صفا و پاکیزگی بود و
الا که یکچنین جاذبهیی نداشت. این «امی» و
درسنخوانده، جهان را مبهوت و پیامش را پایدار کرد و «ترکنا علیه
فیالاخرین» راهش را آیندهدار نمود، و چون کلمه ختمکننده بود. سرآمد عشق
در متعالیترین مفهومش بود.با چنان عشقی است که میتوان امروز هم بنیاد
خشونت را از بن برکند. هر کس که او را شناخت ، و یا پرتوی از او یافت و یا
ذرهیی از پیام او را گرفت، طبعاً که مدهوش شد. و چراکه نشود؟ و وای بر
سنگیندلان خشونتگرا که نام او را میآورند اما کام خود را میجویند. کلمه
خاتم، کلمه عشق و رحمت است.