ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
جمعه ها دلم سخت میگیرد و بیتابم میکند ، 6 روز هفته را با زندگان اینطرفی دمخورم و روز آخر هفته که فارغ از کار دنیائیام ناگهان یاد و خاطره ی آنطرفیها دلمشغولی من میشود و همین باعث میشود که گاهی شعری در ذهن و دلم خلجان کند . و این جمعه نیز از آن جمعهها بود .
سرودهای از سر دلتنگی ، تقدیم به هم محلیهای دوست داشتنیام
دردی کش میخانه من خانه بدوشم // سرمست می و بی خبر از باده فروشم
پایم همه جا ، دردسر شاه و گدایان // پای که خورَد نوبت من ، برسر و دوشم
دم زنم از ما و منی ، کمتر ز غبارم// هر جا که برَد باد ، چو موجی بخروشم
از طفلی شباب آمد و پیری ، ز پی آن// با مرگ چه آید بسرم ، خرقه چه پوشم
من بی خبر از گردش ایّام ، ز تقدیر // دائم چو خُم باده ، ندانسته بهجوشم
نقشی بهرخ خاک ، ولی نقش بر آبم // سرگشته در این وادی پُر جوشوخروشم
خاکی به کف کوزهگر و کوزهگرانم// میسوزم و لببسته و مبهوت و خموشم
بازار قیامت همهشب گرم قیام است //من بیخبر از گرمی و از نقش و نقوشم
ایننوبتِ چندم،ز منوگردشچرخست //اینمسئله سرّیاست ، بگفتار سروشم
از خاک بر آری سر و در خاک نهی سر
ساقی چو داد باده ، چنین خواند بگوشم
چون شاعر نیستم ، شعرم سرشار از اشکالات ادبی است .
فقط خواستم از قافله جدا نباشم و حتی عقب قافله هم که شده ، هدیهای پیشکش نمایم .
هدیه به هر آنکه نامش مادر است .
( آنان که هستند و آنان که نیستند و نامشان پر افتخار و جاودانه است)
آفریــــن بر همّت آنکس که نامش مادر است
میکنم جان را فدای آنکه اسمش مادر است
آنکــــــه آمد ا ین حدیث جاودان ا ز بهـر او
هست جنّت را مکان در زیر پایـش مادر است
آنکه مینوشـد لبن بر طفل ، تا سیرابش کنــد
نیبهشیرش، بلکه باشیرازهیجان مادر است
هم طبیب و هم پرستار است بهرطفلخویش
میگشایـد پلک خود بیدار ، بامدادان مادر است
آنکــه آید پا به پای کــــــــــودک خود تا بلــوغ
با عصـای پیری و موی سپیــــدش مادر است
مرحــم آرام بخش کودک ، در زمان گریـــهها
ازصــدای مهــــربان و لای لای مادر است
آنکه از قوتاش بکاهـــد ، وانهـد بر کام طفل
همچوشمسیکه بسوزد تا دهد گرما ز خود
آنکه سوزد تا کند گرم از وجودش مادر است
آنچه میسوزد بسان شمع سوزان در جهان
اشک چشم و سوز قلب مهـربان مادر است
کن تفکّـــر لحظهای بر مسنـد و بر شأن خود
ایننهاز خود باشدت ، زنهــار دعایمادر است
گر بپرسی از مقــام مادران ، گوینــــد جواب
شافــــــع روز جـزا و آخـرت هـــم مادر است
گر " رضـــا " گوید ، نمـاید جان نثــار مادران
اندک حقّـی از حقـــوق بیشمـــار مادر است
روز مادر بر تمام مادران عزیز ، مبارک باد
هرکس به ساز خویش نوازد ترنمی // آن همنوازی خوش الحانم آرزوست
در روشنایی شهر نجستم هنوز هم // دستی گشاده مهر به دستانم آرزوست
درد من از قلت بی همزبانی است // هم صحبت شفیق سخن دانم آرزوست
چوب حراج تهمت و پندار میزنند // در پشت پرده حقیقت عریانم آرزوست
هر پینه پیشانی از نماز نیست // خلوتگه بی تظاهر ایمانم آرزوست
آنکس که بود مدعی حق نماند // ماندن هنوز بر سر پیمانم آرزوست
از ما گذشت وقت میانسالگی دریغ // آن شور و حال جوانانم آرزوست
با تصرف و تلخیص - سرودهای از منصورتهرانی (فیلمساز و ترانه سرا) سازنده ترانه یاردبستانی