هادو ( پدید آورنده کتاب آسمانی ) در قسمت نظرات مربوط به  پست کاربردهای کنونی قرآن ،  به نکته حکیمانه و ظریفی اشاره نمودند که دلم نیامد این جمله  بر تارک پست مستقلی خودنمایی نکند . لذا حقیر به بهانه‌ی نمایش آن جمله ، این پست میان قسمتی را ایجاد نموده تا ضمن برجسته نمودن آن جمله ، فرصت را مغتنم شمرده و با سوء استفاده از حسن‌نیتی که شما خوانندگان محترم این وبلاگ دارید ،  مطالب حاشیه‌ای دیگری که میتوانست در قسمت نظرات ، موجب آزار چشم و ذهن شما باشد را بدلیل طولانی بودن ، در این پست میان قسمتی  قرار دهم و قبلا از حوصله‌ای که شما بزرگواران ، خرج خواندن این مطالب تکراری و سطح پایین مینمائید سپاسگزار و پوزش خواه هستم .    

 و امّا  جمله‌ای که هادو  نوشت عبارت است از :

                " معجزه ی خداوند همانا " انسان " است و  تقدیس نیز شایسته او "


متاسفانه با اینکه  ( آفرینش و بخصوص آفرینش انسان ) ، خود از بالاترین معجزات خداوند میباشد  لیکن بسیار مورد غفلت و بی توجهی واقع گردیده است .

چه غافلیم ما انسانها که برای باور کردن خدا و رسولانش  ، از آنها ، مدرک ومعجزه میخواهیم  و خدا و آنها را مجبور به ارائه‌ی اعجازهای کوچکتر از آن اعجاز بزرگ و اصلی (که همین آفرینش است) مینمائیم .

اگر کمی دقّت نمائیم درمی‌یابیم که وجود پیامبر و علی مرتضی و انسانهای وارسته دیگری که در پناه ایندو به کمال رسیده اند در بر دارنده  دو معجزه‌ی بارز و آشکار هستند .  یکی را که هادو فرمود ( یعنی آفرینش انسانها‌) و دیگری کمالی است که توسط خودشان ، با تهذیب و خودسازی فراهم شده است .

و چه نادانند آدمیان که این معجزه  را به وضوح میبیند  ولی چون جزئی‌نگرند و خُرد‌خِرد (کوته فکر) ، متاسفانه این معجزه مستقل را درنمی‌یابند و برای اینکه رسالت‌آنها بر باورشان بنشیند ، از آنها معجزه الهی طلب میکنند.

و جای بسی تاسف بیشتر ، بدتر از این آدمهای غافل و کوته‌نظر  ،  کسانی هستند که در تعریف و تمجید و تجلیل این برگزیدگان و تکامل یافتگان (پیامبران و ائمه ) آنها را از نور واحده  و از جنسی ماء‌ورایی  ، غیر از جنس سایر انسانها معرفی میکنند . چون براین باورند که پیامبران و ائمه با تمام فضائل و کمالاتشان ، بالفعل یا بالقوه  بهمین شکل قدسی و بصورت آکبند و سفارشی توسط خداوند آفریده شده‌اند .

      ( یعنی از ازل  وجود و ماهیت‌شان توسط خداوند به شکل انسان کامل ، آفریده شده است )

 با اینکه این اشخاص ، با بی‌اثر و خنثی‌کردن  نقشی که پیامبران و ائمه در خودسازی و تهذیب خود داشته‌اند تنها معجزه‌ی عظیمی که این انسانهای کامل بدون دخالت مستقیم خدا ،  بدان توفیق حاصل نموده‌اند را ناده انگاشتند . مع الوصف بمنظور افزودن معجزات خداوند ، تلاش مضاعف مینمایند تا از میان تعداد همسان و هماهنگ الفاظ و آیات قرآن ، معجزه های مکرر اکتشاف کرده و به خورد خلائق و تقلیدکنندگان غافلتر از خویش بدهند .

و بدبختانه  از میان این خلائق ، پرهام نامی پیدا میشود  و  خطای اینها را به پای قرآن مجسوب نموده  و از روی ترجمه آیه 5 و 6 سوره طارق  "بین صلب و  الترائب " ،  قرآن را به یک اشتباه فاحش علمی (در خصوص منشا تولید منی در بدن انسان )  متهم میکند و ادعای علم امروز را به رخ قرآن  میکشد و یک لحظه فکر نمینماید که هدف از ذکر این عبارت و واژه‌ها در قرآن ، اطلاع رسانی علمی و یا یک پیشگویی نیست  تا  اگر روزی مغابرتی با فرضیه های علمی پیدا کرد بتوان نتیجه گرفت که از اعتبار و صحتش کاسته شده است .  اینکه  گاهی قرآن در طرح یک مبحث کلی ، وارد جزئیات میشود و پای در گلیم موضوعات علمی میگشاید ،  قصدش نه پیشگویی است  و نه  اطلاع رسانی عالمانه  ،  بلکه با طرح این جزئیات و مثالها میخواهد به انسان بفهماند  به اراده‌ی خدا ، از یک آب گندیده (ماء دافق ) به یک موجود پیچیده‌ای تبدیل شده که  اکنون خود این توانایی را دارد تا با اختیاری که به او تفویض شده ، مهمترین بخش وجود خود (یعنی ماهیت خویش )  را تحت هدایت و رهنمودهای همین کتاب و شارحانش ، بدون دخالت مستقیم خدا ، بسازد  و کامل و کامل‌تر نماید .

حال  گیریم که  اشتباهی در جزئیات  و کلمات قرآن رخ دهد ، آیا در صحّت کلیت مفاهیم قرآن خدشه ای وارد خواهد شد ؟

منشاء تولید منی  هر کجای بدن که باشد و  زمین بگردد یا نگردد ، گرد باشد یا دراز ، مگر فرقی هم دارد ؟

قرآن در مفهوم کلی مباحث خویش ، میخواهد بگوید که خداوند زمین و آسمان را برای انسان بگونه ای  وسعت داد و آراسته نمود  تا در این مهد و پرورشگاه ،  آفرینش را به عبث نگیرد و در راستای هدفی که خداوند ازخلقت وی  داشته است  گام بردارد .

حال اگر عده ای بیایند بگویند  جل الخالق !  قرآن از بکار بردن لفظ مهد و گهواره میخواهد بگوید زمین حرکت دارد  پس این کتاب آسمانی و معجزه است  و یا در مقابل گروهی هم  مبتنی بر خطای آن عدّه ، به خطای بالاتری غلطیده و با اسلحه‌ی علم  به جنگ با قرآن بیایند و  بکار بردن واژه گسترش برای سطوح کروی را دلیل بر آسمانی نبودن قرآن بدانند ، آیا بر ارزش قرآن و تاثیرش بر هدایت خلق افزوده و یا برعکس از آن کاسته خواهد شد ؟

قرآن چه آسمانی باشد و جه نباشد ،  چه با علم  سازگار باشد وچه نباشد ،  مفاهیم  کلان و جامعش برای نیل و هدایت انسانها به سمت کمال ، تا کنون نقص نداشته و  همواره توانسته و میتواند از عهده‌ی تربیت و پرورش انسانهای کامل (با عنایت به نمونه‌ها و آمار بسیار چشمگیر موجود ) برآید .

آیا همین دلیل لیاقتش ، برای در صحنه بودن نیست ؟ 

‌‌همانطور که قبلا عرض نمودم من قصد  پاسخگویی به شبهات را ندارم . چون جواب  و پاسخ  شبهات  نزد کسانی است که با ایجاد مباحث انحرافی در قرآن  زمینه  و بستر را برای  اینگونه شبهات فراهم  نموده اند .  و همانطور که از نوشته‌هایم معلوم است ، حقیر بمنظور معرفی منشاء این شبهات است که دائم مصدع  اوقات خود و شما میشوم 

به اعتقاد من منشاء شبهات ، جز اشتباه و خطای سهوی و عمدی  مفسرین و مبلغان قرآن که از گذشته تا کنون مرتکب آن شده  و میشوند عامل دیگری نمیتواند باشد  . زیرا وقتی این حضرات شأن و رتبه قرآن را از سطح کاربرد سوم  به سطح کاربرد دوم تنزل میدهند ،  ناخواسته باعث ایجاد شبهات در ذهن افرادی میشوند که در حال گذر از سطح کاربرد اول به سطح کاربرد دوم هستند . و بخصوص اگر این افراد ، جوانان تحصیلکرده  امروزی که مسلح  به مبانی و آموزه های علم هستند ،  باشند شرائط بدتر نیز خواهد شد ، چون آنها  از طریق ترجمه  و تفسیر با قرآن ارتباط  برقرار میکنند و از آنجا که صحت این ترجمه  و تفسیرها مطلق و صد درصدی نیست  و ازطرفی  اینگونه ترجمه و تفسیرها توسط کسانی صورت پذیرفته است که به علوم جدید ( پزشکی ، فیزیک ، شیمی ، ریاضی و....)  تسلط کافی و وافی ندارند ، و لذا جوانان به محض رویارویی با قرآن و  مشاهده‌ی  تعارض و تناقض  فیمابین  " واژه ها و اصطلاحات علمی قرآن"  و  "مبانی و کشفیات علوم جدیده"  ، هزاران سوال و اشکال در ذهنشان جوانه میزند . و چون نقطه عطفی که بتواند فیمابین " جوانان علم گرا " و " مفسرین جزم اندش "  تفاهم برقرار کند ، وجود ندارد ، این شبهات برای همیشه (تقریباً)  لاینحل باقی میماند .  

مگر نه اینکه سالیان متمادی است  که پاسخهایی در کتابها و نشریات  و سایتهای  مختلف علیه این شبهات و اشکالات ارائه میشود  ( بعنوان نمونه سایت http://www.porsojoo.com/fa/node/2389 )  ، امّا آیا توفیق حاصل شده است ؟

بر این اساس است که اندیشمندان و روشنفکران دینی که دست پرورده و مروّج سطح‌سوم‌کاربرد قرآن هستند  ،  معتقدند که میبایست تلاش کرد تا مردم و مسلمانان بخصوص جوانان از سطح‌دوم‌کاربرد قرآن به سمت سطح‌سوم‌کاربرد قرآن سوق یابند ، تا با تغییر نگرشی که در آنها نسبت به قرآن ایجاد میشود ، بتوانند از چنبره  توقف در فهم اجزاء قرآن رهایی یافته و به حیطه فهم کلیات قرآن منتقل شوند .

در اینصورت قرآن را بمثابه مخاطبان صدر اسلام ( سلمان و ابوذر و عمار و ......) می‌فهمند و آنگاه عمل مبتنی بر این فهم آنها را بسوی خدای باریتعالی هدایت و رهنمون میسازد .


 


تاریخ تحریر 90/06/23