کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

بانوی فاتح کربلا

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافــــــری است رنجیدن
 
زینب کبری ، دختر فاطمه و علی(ع) در سال پنجم‌هجری متولد شد و در حماسه‌ی  عاشورا ، بانویی 55ساله بود. او در 5سالگی ، پدربزرگش حضرت محمد(ص) و مادرش فاطمه(ع) را از دست داد و طبق وصیتی از حضرت محمد(ص) با پسرعمویش عبدالله جعفر طیار ازدواج کرد و از او دارای 4 فرزند شد که دو پسرش و به روایتی سه پسرش در کربلا به‌شهادت رسیدند. از ماه رجب سال 60 هجری، زینب(ع) برای همراهی با حسین(ع) همسرش را ترک کرد و تا آخر عمر نزد او بازنگشت.
از شامگاه عاشورا (دهم محرم سال 61هجری) در رأس بانوان عاشورا به‌ اسارت در آمد. تنها 20روزبعد، در اول ماه صفر ، با سخنانش در جشن یزید، وی را تا ابراز ندامت از قتل حسین(ع) عقب نشاند. از این روز، زنجیر از اسیران برداشته شد و مردم برای تسلیت به این میهمانان داغدار در ماتمشان شرکت می‌کردند. چهل روز از عاشورا گذشته،در اربعین همراه با اسیران آزادشده ، پیروزمندانه به‌ مزار شهیدان کربلا رسید. شش ماه پس از بازگشتِ به‌ مدینه ، یزید از بیم شورش در مدینه ، زینب(ع) را به مصر تبعید کرد. زینب کبری(ع) پس از چند ماه در مصر وفات کرد و مزار باشکوهش در مصر بسیار مورد احترام مردم است. البته یک حرم دیگر منتسب به‌زینب(ع) در حومة دمشق قرار دارد که ایرانیان بیشتر به‌ آن
توجه دارند.
سلام بر او ، که در راه خدا حق جهاد را به‌جای آورد و از آغاز در کمال آگاهی و اختیار و مسئولیت‌پذیری ، خانه و خانواده را رها کرد ، تا در رکاب برادر و راهبرش حسین ، رسالتش را به‌ انجام رساند.
سلام بر او که با رهبریِ کاروانِ اسیران ، پیامِ رهایی را به اوج رساند و راه سیدالشهدا را به‌شایستگی ادامه داد.
سلام بر او که خروش کوبنده و افشاگرش ، دارالاماره ابن‌زیاد و مرکز حکومت یزید پلید را به‌لرزه درآورد و کلام روشنگر و آتشینش ، خشم مردم را علیه یزیدیان شعله‌ور ساخت و آتش سوزانش اندکی بعد دودمان اموی را برانداخت.
سلام بر او که در اوج بدمستی دشمن ، و در برابر یاوه‌های اهانت‌آمیز یزید علیه سیدالشهدا و یارانش ، بر او خروشید.
و اکنون برماست تا با یاد و تجلیل از حماسه عاشورا و سوگِ حسین(ع) ، عواطف و احترام عقیدتی به‌استوارترین برپاخاستگان مظلوم را زنده و سرشار بداریم و اندیشه و تحلیلِ درست از آنرا ، تا غنای زندگی شوریدگی بارور کنیم . و نگذاریم چنین فلسفه و سنّتی، به‌بیراهه‌ی اشک و اسف بر ایستادگی و شهادت کشانیده شود ، و مراقب باشیم تا «اربعین حسینی»  این یادبود ناب و خالص یک پیروزی شگفت و سریع و ناباور ، که سرنوشت حماسه‌ی کربلا را از محاق شکستِ کامل ، به‌ یک ظفرمندی جاودانه و همواره خلّاق تبدیل نمود ، به فراموشی نرود.
زیرا این بانوی بزرگ که پرچمدار این چرخش ناباور بود ، پیروزی بر ولایت اموی را درخلال تنها بیست روز (دهم محرم تا اول صفر 61 هجری) به‌بار نشاند ، و به‌رغم اسیر و دربند بودن، موفق شد تا در روز چهلم عاشورا ، این دستاورد شگفت را به‌سالار شهیدان حسین(ع) و تربت شهیدان گزارش کند. و بدینترتیب راه و رسمِ عاشورایی و شهادت سالار عاشورا و همه‌ی مجاهدان رکابش را ، به‌ چنان پیروزی و ظفری دگرگون سازد که همگان را بر خلافِ آنچه که پیش‌بینی کرده بودند، به حیرت وادار کند.
آفریدن این پیروزی ناباور، بطور عمده حاصلِ رنج و جهاد بانوان اسیر عاشورا بود که تنها به اتّکای شکیبایی و ایستادگی همین اسیران و بانوان اسیر (بخصوص زینب کبری(ع)) بوده که در مقام الگو و راهنمای این شکیبایان ، هم با کلام آتشین و خطابه شکافنده‌اش می‌غرید و هم تازیانه‌ها را به‌جای زنان و کودکان اسیر بر کتف خود می‌خرید. و این در حالی که خود زنی سالمند در 55سالگی و مادری داغدار بود ، با سه فرزند به خون تپیده در عاشورا و 6 برادر شهید(شامل سالار شهیدان حسین(ع) و علمدار دلاور عباس رشید) و داغ دهها برادرزاده و عموزاده و دیگر دلیران خاندان .
این بزرگ بانوی فاتح  ، بعنوان داغدارترین داغداران و سالخورده‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آنها ، در حالی به‌ خلقِ این پیروزی قد برافراشت که با سر و پای برهنه و بازوان بسته به‌زنجیرِ اسارت ، به‌هر سوی کشانیده می‌شد، و تحت آماج بیشترین فشارها و رکیک‌ترین دشنامها ، آرمان عاشوراییان را تازیانه به‌تازیانه و دشنام به‌دشنام دنبال می‌کرد و همه اینها در دوران تاریخی دوردستی رخ داد که استبداد دینی به‌نام «خلافت-وصایت-ولایت» به‌دست تبار بنی‌امیه (از قبیله قریش) افتاده بود، و امت همین حکومت اسلامی ، کمترین حقی برای اسیران (اهل بیت پیامبرشان) قائل نبوده و آنهارا برده‌ی خویش می‌دانستند. و خیلی آسان سیلی و گشاده دستی بر رخسار زنان و دختربچگان را مجاز می‌شمردند ، و وقاحت را بدانجا رساندند که در محضر «خلیفه پیامبر» یزید پلید ، نوادگان آن حضرت (از جمله «فاطمة بنت الحسین») را به‌صراحت و با صدای بلند ، به‌کنیزی درخواست کردند.
با تأمل بر مختصات رویارویی این اسیران با خلیفه دیکتاتور ، یک پرسش اساسی مطرح خواهد بود و آن این که سرچشمه این همه استواری و شکیبایی تا چنان پیروزی ناباور در کجا نهفته است؟ به عبارت دیگر ، این از کجا می‌جوشد که تنها 20 روز پس از شهادتها، 20روزی که تمامی ساعتها و شب و روزهایش را گرفتار شکنجه و بسته به‌زنجیر در صحراها و شهرها به‌هرسوی کشانیده می‌شدند ، زینب(ع) را مشاهده می‌کنیم‌که در خطابه روز اول ماه صفر 61 هجری ، به‌هنگامی که دست بسته در محضر ولی مسلمین و میهمانان جشن درباری برپا ایستاده بود ، چهره به چهره با خلیفه ، در حالی که او را کوچک و بدون هرگونه عنوان رسمی و دینی ، تنها و فقط «یزید» خطاب می‌کرد ، فریاد می‌کشد و میگوید: «یزید، اینکه گستره زمین و افقهای آسمان را بر ما بسته و ما را در شهرها و سرزمینها به‌اسیری می‌گردانی ، آیا گمان داری که اینها تنزل و سستی منزلت ما و کرامت و عظمت توست که چنین ، باد بر دماغ خویش دمیده‌یی...؟»
و این پرسش آنگاه برجسته‌تر بر ذهن می‌نشیند که یادکنیم: همین زینب کبری(ع) ، در روزهای نخست ورود به‌ کربلا وقتی از حسین(ع) می‌شنود که باید در این سرزمین کشته شود ، به‌غایت متفاوت بوده ، ناله‌یی دردناک سر می‌دهد و بیتابی پیشه می‌کند. و اکنون با زنی«فولادین» مواجه هستیم که توانمندو مقتدر ، امپراتور مدعی خلافت اسلام را در خانه‌اش به‌زانو در می‌آورد . راستی این دگرگونی شگفت از کجا سرچشمه گرفته است؟ 
جهت دستیابی به پاسخ این پرسش به فرازهایی از گویاترین کلمات ژرف زینب(ع) تأسی نموده تا رهنمون ما به کنه این راز باشد. 
حدود ظهر روز یازدهم محرم61هجری که تنها حدود 15ساعت از شهادت امام حسین(ع) می‌گذشت ، وقتی اسیران را به‌سمت کوفه گسیل داشتند ، دشمن چنین طراحی کرده بود که آنان را از میان کشته‌های پاره‌پاره و عریان عبور دهد که سرهایشان را شبانه جدا کرده و به‌کوفه فرستاده و بدنها را لگدکوب سم ستوران کرده بود. طبیعی‌است که بی‌تابیهای هرکدام اسیران از دیدن چنین منظره‌هایی بسیار شدید باشد ، اما در این صحنه‌ها رسیدگی زینب(ع) به‌یکایک همراهان ، بسیار حیاتی و فوق‌العاده بود و او به‌رغم داغدارتر ‌بودن از همگان ، این مهم را به‌صورتی درخشان محقق کرد. و در این میان رسیدگی او به شخص علی‌ابن‌الحسین(امام سجاد(ع)) است که در برابر تأثر امام سجاد(ع) از مشاهده صحنه‌ی پیکرها میگوید:
«به‌خداوند سوگند که آنچه مشاهده می‌کنی، همانا یک پیمان خداوندی با جد و پدر و عموی توست ، چنان‌که به‌طور مؤکد ، خداوند از بسی مردمان ناشناس نیز در همین راستا پیمان گرفته که اگر آنان را فرعونیان زمین نشناسند ، نزد آسمانیان می‌شناسند. کسانی که با چنین پیمان به‌گردآوری این اجساد پاره پاره و پیکرهای له شده همت خواهند کرد تا آنان را دفن کرده و بر مزار پدرت حسین(ع) در این کرانه رود (فرات) پرچمی برافرازند که به‌رغم گذشت دورانها ، هرگز کهنگی نیابد. با آن‌که سران کفر و نیروهای گمراه به‌محو و نابودی آن بسی اقدام کنند اما اثری نگذارند مگر به‌عظمت آن افزوده شود...»
اگر در همین کوتاه‌شده از کلام زینب(ع) اندیشه کنیم ، پایه‌های شکیبایی زینب را در این نکته کلیدی میتوان مکاشفه نمود که جنبش‌عاشورا یک «پیمان» است که میان خدا و پیامبر(ص) و امامان(ع) بسته شده و دنبال می‌شود.
آنچه که گرانترین سرمایه زینب(ع) است ، پیمان و هم‌پیمانی با خدا و رسول از یک‌سو، و با مردم و تاریخی است که به‌«مردم» اهل پیمان و «گمنامان» وفادار بستگی دارد.
چنین است که این کلام زینب(ع) در لبّ و گوهر خویش، به یک راز انسانی و معنوی راه می‌برد که باید در ردیف برترین کشفهای عقیدتی و مبارزاتی شمرده آید و آن این‌که او اگر چنین نیرومند و غران و تکیه‌گاه همگان و عهده‌دار رهبری آنان است، نه بدین‌روی است که خود یک زن فولادین است و یا ترتیب امور به‌دست نیروهای ماورایی آسمان داده خواهد شد، بلکه همه چیز مبتنی و متکی به‌چنان پیمان و تعهدی است که چنین شکوه و قدرتی را ساطع می کند و به‌ثبت می‌دهد.
 
دنیای «پیمان» و«تعهد» را می‌توان با نام دیگری یاد کرد که همانا دنیای عشق و به‌عبارت دقیقتر، دیانت عشق است. زیرا دنیای «عشق» و در عمق همه احساس و شورهای عاشقانه، همانا جستن ارزش، زیبایی و جاذبه در بیرون خود و فراتر از دنیای خواستهای شخصی است که لاجرم به‌معنی نگریستنی متفاوت به‌هستی و زندگی بوده و به‌معنی دقیق کلمه، یک ایدئولوژی و مرام والایی است که سراسر با هر مرام خودمحور، گو که نام دین داشته باشد، بیگانگی دارد.
کلام و دنیای فکری و مبارزاتی زینب(ع)، بیان و حقیقت یک سرچشمه سرشار‌کننده است که با نام «عشق» و «پیمان»، معرفی و بیان می‌شود با ویژگی و خصلت ضعف‌زدایی، شکیبایی و جوشش نیروی غرّان و شکافنده مبارزاتی که زینب(ع) خود از بارزترین آیاتش بوده و در مواجهه با یزید به‌اثبات رسانید. و این آموزش و الهامی است که باید در یادبود «اربعین حسینی» بدان اندیشید تا باشد که به‌عشق و پیمان راه بکشیم و پرواز کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد