کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

بیا تا قدر قدر خویش بدانیم

لحظاتی هست که تنها گذشت ساده زمان نیست . لحظاتی هست که با لحظه لحظه‌ی همیشه فرقها دارد . این لحظات به اندازه سالها که نه ، قرنها گنجایش دارند و از آن سو سالها و قرنها باید ناکام بگذرد تا انسان جستجوگر «لحظه قدر» را با «تقدیر امر» بارور سازد . لحظه قدر «خیر من الف شهر» حاصل زمان دراز تلاش و مجاهدت و رنج نسلهاست . در این لحظات قدسی ، ملائک و روح ، این  نیروهایدر کار هستی ، به اذن رب به دعای نیاز انسان جستجوگر ، به یاریش می‌شتابد تا که  «امر» را تقدیر کند . در مسیر تکاملی هستی زمانی می‌رسد که انسان به «رشد» دست می‌یابد ، بالغ می‌شود ، به مرز خواستن می‌رسد ، به لحظه «قدر» و آنگاه «قرآن » این کتاب هستی به او نازل می‌شود تا هدایت شود و راه یابد . لحظه قدر زمانی است با استعدادعظیم باروری «کار» ، کار انسان جستجوگر ، و چه لحظه عظیمی است لحظه‌ی قدر ، و چه باشکوه لحظه‌ای است لحظه‌ی قدر که بدست توانای انسان آفریده می‌شود ، و پرکردن این ظرف فراخ از محتوایی درخور ، که با آغاز کار انسان ، خدا نیز با سلام خود او را تا رسیدن سپیده سحر پیروزی یاری می‌کند « سلام هی حتی مطلع الفجر» .

اما چه کم هستند آنان که این لحظات را «قدر» شناسند و چه کمتر آنانی که توانایی باروری چنین لحظاتی را داشته باشند ، که قدر لحظه تقدیر و برنامه‌ریزی است .

زیانکار آن انسانی است که این لحظات را نشناسد و یا نتواند و نداند چگونه از آن استفاده کند . آنکه  چنین لحظه‌ای را از دست می‌دهد در حقیقت زندگی دوباره‌ی خویش را از دست می‌دهد . در میان خیل‌عظیم زیانکاران ، قلیل انسانهایی هم یافت می‌شوند که با تسبیح در جریان همیشه جاری هستی ، با معرفت به پدیده‌ها و روابطشان ، این آیه‌ها و سنن الهی در لحظات را قدر می‌شناسند . آنان خدا را و امر خدا را سخت «باور» دارند و در جریان عمل بر این «باور» جهت‌گیری می‌کنند .

در مقابل این رستگاران بسیارند آنانی که وسعت بینش‌شان بس محدود و شعاع خواسته‌های‌شان بس حقیر است ، از اینرو عظمت لحظات قدر را درک نمی‌کنند . و یا از آنجا که تلقی‌شان از دین برداشتی سطحی و تنگ و خودمدارانه و منفعت‌طلبانه است از تقدیر امر عاجز می‌مانند   و باز هستند کسانی که به بزرگی لحظات قدر پی می‌برند اما استعدادها و امکانات این لحظات تقدیرساز را در استخدام نیازهای شخصی و مرکب رسیدن خود به  جاه و جلال و مال و منال و نام و نان می‌سازند 

لحظه قدر لحظه باروری زمان است از کار انسان . پتانسیل عظیمی است که برای بروز ، راه می‌خواهد و وسیله . و آنکه عطش نداشته باشد و یا برای استفاده از این لحظه زندگی‌ساز ، برنامه‌ریزی نداشته باشد نه تنها چیزی بدست نمی‌آورد که شاید همه چیز را از دست می‌دهد و سوگوارانه هستند کسانی که نعمت خدا را نشناخته‌اند ، یا شناخته اما قانون هستی را نشناخته‌اند ، لاجرم نعمت را به بند پوسیده «خود» اسیر می‌کنند . لحظات قدر را بجای حق از باطل آکنده می‌کنند ، با فقدان برنامه‌ریزی و عدم شناخت صحیح دین ، قادر به تقدیر امر نمی‌شوند ، و افسوس که لحظات مقدر بدون عنایت می‌گذرند . و اینست که بی هیچ فکری از دستش می‌دهند .

شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو

شدم تا مست دانستم  که هستم ای خدا با تو

در این خلوت تو من یا من تو انصاف از تو می‌خواهم

تو با من مست  یا من مست هستم ای خدا با تو

مخواه از من که هرگز راه عقل و عافیت پویم

که من دیوانه از روز الستم ای خدا با تو

دویدم سال‌‌ها اما به دور افتادم از کویت

چو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با تو

سر از خاک زمین تا برگرفتم عشق ورزیدم

ولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با تو

تو هر جا جلوه کردی من تو را دیدم پرستیدم

به هر صورت جمالی می‌پرستم ای خدا با تو

                                                  محمد خلیل مذنب (جمالی)