کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

یادمان هفدهمین سالگرد فوت مرحومه حاجیه صدیقه سخایی

من سالهاست از زمان رهسپاری مادرم به دنیای باقی در اسفند ماه سال 1375 ، به این ماه و اموری که در این ماه واقع میشود ناخودآگاه توجه و حساسیت بیشتری از خود بروز میدهم تا آنجا که به این باور رسیده‌ام که ماه اسفند ، ماه رویدادهای ریز و درشتی است که مقرر بود طی یکسال انجام پذیرد ولی چون فرصت حاصل نشده ، با شتاب و عجله در این آخرین ماه سال به وقوع می‌پیوندد . اگر تاریخ فوت درگذشتگان غیاثکلا که روی سنگ قبر آنها حک شده است را ملاحظه فرمائید ، تقریباً بر این باور صحه خواهید گذاشت :

1- مرحومه معصومه حسین زاده (1359/12/1)
2- مرحوم سیف‌اله سیفی ( 1365/12/29)
3- مرحومه بتول جالی (1372/12/18)
4- مرحومه سیده آسیه هاشمی (1374/12/26)
5- مرحومه سیده صدیقه سخایی (1375/12/15)
6-مرحوم اصغر تقی‌پور (1387/12/9)
7- مرحوم محمدباقرجالوی نژاد (1388/12/7)
8- مرحوم هادی خرسندی (1388/12/7)
9-مرحومه آمنه رمضانی (1388/12/23)
10-مرحوم عبدالرحمان خرسندی (1390/12/10)
11-مرحومه فاطمه رمضانی (1391/12/10)
12-مرحومه زبیده تبخال  (1391/12/11)
13-مرحومه فاطمه زهرا غیاثی (1391/12/26)



مرحومه حاجیه سیده صدیقه سخایی


بر حسب همین باور ، هر ساله از شروع اسفند ماه ، دچار یک "پوست‌اندازی عقلانی احساسی " میشوم . همان پوست اندازی که که در کلام مولای عرفاء و آزادگان حضرت علی (ع) با تعبیر " الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا " به تفسیر در آمده است . بدین معنی که من هر ساله طی ماه اسفند ، تحت تأثیر فوت مادر ، هر جمعه دچار " احتضار بیداری از خواب " شده و دلنوشته‌هایی بر جریده دل می‌نگارم . و این امر تا غروب جمعه‌ی پایانی اسفند ادامه دارد و در آن روز فرآیند پوست‌اندازی خاتمه یافته ، تا اینکه یکسال دیگر دوباره پوست کلفت کنم و باز پوست اندازی دیگر در اسفندی دیگر .

امسال از آنجا که تا قبل از چهارشنبه سوری ، چهار جمعه در پیش است ، قصد دارم اگر خداوند اجابت فرماید ، چهار قطعه از دلنوشته‌هایم که در اسفند سال 88 به یاد مادرم تحریر شده بود را ، در هر جمعه‌ی اسفند امسال به شما خوانندگان عزیز و گرامی تقدیم نمایم . و متعاقب آن همراه با مناسک چهارشنبه سوری ایرانیان ، اینجانب نیز کماکان در تنهایی و خلوت خویش مراسم "چهارشنبه سوگی" بر پا نموده و پنجمین نوشته را عرضه نمایم . و پیشاپیش از حوصله شما جهت خواندن این نوشته‌ها کمال سپاس و امتنان را دارم . 


عناوین چهار نوشته عبارتند از :

1- نهاد ناآرام (قسمت اول) شامل بخشی از زندگینامه مرحومه‌حاجیه‌سیده‌صدیقه‌سخایی

2- نهاد ناآرام (قسمت دوم) شامل بخشی دیگر از زندگینامه مرحومه‌حاجیه‌سیده‌صدیقه‌سخایی

3- آرامش ابدی (قسمت اول) روایتی از هنگامه فوت مرحومه‌حاجیه‌سیده‌صدیقه‌سخایی

4- آرامش ابدی (قسمت دوم) روایتی از هنگامه فوت مرحومه‌حاجیه‌سیده‌صدیقه‌سخایی

***********
اینک سروده‌ای که در اثر همین پوست‌اندازی‌ها مرتکب آن شده‌ام ذیلاً تقدیم می‌نمایم .

دردی کش میخانه من خانه بدوشم               سرمست می و بی خبر از باده فروشم    

پایم همه جا ، دردسر شاه و گدایان               پای که خورَد نوبت من ،  برسر و دوشم

دم  زنم از ما و منی ، کمتر  ز غبارم               هر جا که برَد باد ،  چو موجی  بخروشم

از طفلی شباب آمد و پیری ، ز پی آن              با مرگ چه آید بسرم ، خرقه چه پوشم

من بی خبر از گردش ایّام ،  ز  تقدیر               دائم  چو  خُم باده ، ندانسته  به‌جوشم

نقشی به‌رخ خاک ، ولی نقش بر آبم              سرگشته در این وادی پُر جوش‌وخروشم

خاکی به کف  کوزه‌گر  و   کوزه‌گرانم               میسوزم و لب‌بسته و مبهوت و خموشم

بازار قیامت همه‌شب گرم قیام است              من بی‌خبر از گرمی و از نقش و نقوشم

این‌نوبتِ چندم ،ز من و گردش‌چرخست           این‌مسئله سرّی‌است ، به گفتار سروشم

از خاک بر آری سر و در خاک نهی سر              ساقی چو داد باده ، چنین خواند بگوشم