کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

سلام بر شب قدر و بر علی که قدرش را یافت

هرکس یک تاریخ است و عمر هرکس ، تاریخ اوست . و در فاصله این تاریخ کوتاه که ماهها همه تکراری و سرد و بی معنی میگذرد ، گاه شب قدری هست که در آن از تمامی افق‌های وجودی آدم ، فرشته میبارد و آن روح ، روح‌القدس ، جبرئیل پیام آور  بر او نازل میشود و آنگاه بعثتی و رسالتی .

و ناگاه در ظلمت افسرده و راکد این شبهای پیوسته ، آشوبی ، لرزه‌ای ، تکانی و تپشی که همه چیز را برمی‌شورد و همه ی خوابها را برمی آشوبد و انقلابی در عمق جانها و جوششی در قلب وجدانهای رام و آرام برمی‌انگیزد و پس از آن درگیری و پیکار و رنج و هجرت و جهاد و ایثار . و همه‌ی اینها فقط و فقط برای اینکه رونده‌ی راهی باشی که از همه راهها جداست و روندگان آن بسیار اندک و انگشت‌شمار .

آیه ای در انجیل وجود دارد که بسیار اصیل است و تحریف نشده و واقعاً بوی سخن یک پیامبر را میدهد :

" ای انسانها ، از راههایی مروید که روندگان آن بسیارند ، از راههایی بروید که روندگان آن کم‌اند "

این آیه کاملا معارض با ضرب‌المثل (خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو) میباشد .

این تعارض و مغایرت صرفاً محدود در این دو دیدگاه نظری نمانده و به بروز و ظهور در مصادیق عینی حاصل از آن سرایت نموده است .

از میان خیل انسانها ، توده ی عوام و اکثریت خلائق ، برای اینکه رسوا نشوند همرنگ همدیگرند و تابع سلائق عموم جامعه ، ولیکن کسانیکه تاریخ سازند و تکامل زا ، همواره راههایی بر می‌گزینند که تازه است و خود انتخابش کرده‌اند  و لذاست که اینان همیشه رسوای زمان خویش‌اند و اسطوره‌ی آیندگان دور .

و علی (ع) این روح پرشگفتی که در  ابعاد گوناگون ، رسالت خاصی در تاریخ ایفاء می‌نماید در حقیقت مصداق بارز و کاملی از روندگان راهی است منحصر بفرد که فقط مختص اوست و اکثریت با آن بیگانه‌اند . و به همین جهت او در زمان حیاتش تنها بود و نزد اکثریت نامقبول و اکنون برای جهانیان پسندیده و مطلوب و البته هنوز تنها .

بی تردید علی را نیز قدری بود برتر و بالاتر از همه قدرها ، قدر او خیلی جلوتر از تولدش آعاز شد و حتی پس از شهادتش تا اکنون جاری و ساری است . زیرا او رونده‌ی راهی بود غیر از راه دیگران و هنوز آن راه منحصر به اوست و روندگانش معدود و انگشت‌شمار .

و اگر امروزه علی اسطوره و محبوب همگان است بخاطر اینست که جمیع خلائق خواهان آن هستند که بتوانند لااقل در یک برهه و یا صحنه از زندگی خویش به راهی بروند که بحق باید بروند و نه راهی که اکثریت میروند و وی را بدان رهنمون میسازند . ولیکن چون نمیتوانند و بدان قادر نیستند لذا سرخوردگی از این ناتوانی را با حبّ و عشق به علی و اسطوره سازی از او جبران مینمایند . و اینگونه می‌شود که ما بجای الگوگیری و پیروی از علی در لحظه لحظه زندگی‌مان ، رهرو راهی میشویم که علی هرگز رونده‌ی آن نبوده و نمی‌باشد . ولی در همان حال دم از علی زده و با طمطراق از آرمانهایش سخن میگوئیم و خود را شیعه‌ی خاص و مجذوب و مذوب در ولایتش میدانیم و برای اثبات آن هزینه‌ها و از خودگذشتگی‌های زیادی را از خویش به نمایش می‌گذاریم .

اگر زندگانی علی (ع) از هنگام تولد تا لحظه فوز شهادت مورد مداقّه و بررسی قرار گیرد بوضوح ملاحظه خواهد شد که آن حضرت در جای جای آن تحقیقاً رونده‌ی راهی بود که اکثریت قریب یه اتفاق را بر آن اتفاق نبود .


برای دانستن این موضوع بطور اجمال بر تاریخ عمر پرقدرش مروری خواهیم داشت :
 

همگان را تولد به خانه خویش است ولی علی را در جایی که امکان تولد در آن بسی دور از ذهن و ناممکن . با اینکه اورا پدری است سرشناس و معتبر ولی دست مهربان فقر ، کودکی وی را به خانه‌ی پیامبر می‌کشاند تا اولین مرد ایمان آورنده به اسلام شود .

* روزی (به سن ده سالگی) وارد اتاق میشود ، محمد امین و خدیجه را در حال نماز می‌بیند با تعجب و کنجکاوی جویای آن میشود از نبوت محمد (ص) آگاه میشود و ضمنا از طرف پیامبر دعوت به پرستش خدای واحد میگردد . علی در این لحظه برخلاف عموم کودکان و اقتضای کودکی‌شان ، نه به کوچه ی بیخیالی و بی‌تفاوتی کودکانه می‌گریزد و نه به وادی تسلیم زودهنگام و ناآگانه کودکی می‌لغزد . بلکه فرصت میخواهد تا با پدر مشورت نموده و از او کسب تکلیف نماید . ولی اینجا نیز خارج از عرف معمول پس از ساعاتی فکر در پاسخ به پیامبر میگوید من با خود فکر کردم که خدا وقتی میخواست مرا بیافریند با پدرم مشورت نکرد پس برای پرستش وی نیاز به مشورت ندارم .

* پیامبر در معرض خطر ترور قرار میگیرد . اصحاب به قصد دور کردن پیامبر از این مهلکه ، رندانه افتخار همراهی با پیامبر را برای خویش رقم زده و خویشتن را از صحنه می‌گریزانند ولی در این برهه از زمان علی جهت حفظ وجود پیامبر و پایداری و استحکام آرمانهای تابناکش ، بجای فرار از خطر به قلب و عمق مهلکه می‌گریزد .

* در تمامی جنگها و رویارویی‌ها ، فارغ از مقاصدی که همگان بطور پنهان و آشکار درگیر آن هستند ، علی محو در خداخواهی و آرمانجویی و حق‌طلبی ، بی‌باکانه و متهورانه با دشمن متجاوز مزاحم مقابله و مقاتله مینماید و کینه خود و خاندان خویش را در دل بسیاری از بازماندگان آنها میکارد و سالیان دراز محل آماج غرامت‌طلبی آنها میگردد . 

* علی (ع) ، در کار و تلاش و امرار معاش دنیایی ، برخلاف همگان که بجز آبادی دنیا و منفعت خویش اندیشه ای دیگر نداشتند ، به منافع مستمر خلائق تکیه نموده و با احداث چاه و وقف عمومی آن و نیز ایجاد و انتشار نخلستان ، دنیای مردمان را آباد میسازد .

* پس از رحلت پیامبر آنگاه که همگان در صدد تصرف منصب خلیفگی ، در پی ایجاد حق دروغین برای خویش حق و حقانیت را قربانی مینمایند ، علی چون می‌بیند اگر برای احقاق حق مسلم خویش شمشیر بکشد مرکز قدرت اسلامی متلاشی میشود و آرمانهای مقدسشان بر باد میرود ، ناگزیر صبر می‌کند و یک‌ربع قرن خویش را به زنجیر کشیده و خویشبن را قربانی حق و حقیقت می‌نماید .

 * در صحنه‌ی دیگر در شورایی که خلیفه دوم رندانه تشکیل داده بود ، با اینکه تمام هستی و سرنوشت علی و خاندانش مطرح بود و با یک بله ناچیز و بی ارزش در خصوص پذیرش روش شیخین میتوانست حق پایمال شده‌ی خود را باز ستاند ولی اینجا نیز علی بر خلاف انتظار و رفتار همگان ، قاظعانه رویه شیخین را نپذیرفته و با یک نه تاریخی و ماندگار به شورای نامشروع (عبدالرحمان بن عوف - عثمان - طلحه - زبیر - سعدبن وقاص) ، باز حق فردی خویش را قربانی حقانیت و حقیقت می‌نماید .

* پس از کشته‌شدن خلیفه سوم ، مردم جهت زمامداری و امارت و خلیفگی به علی (ع) روی می‌آورند . ولی او بر خلاف عرف معمول همگانی بجای اینکه با شیفتگی و دادن وعده و وعید از این رویکرد استقبال نماید ، ابتدا از قبول آن روی برتافته و چون با ابرام و پافشاری مردم روبرو میشود ناگزیر با طرح شرط و شروط در راستای اجرای عدالت خشک و بازگرداندن بیت‌المال به تاراج رفته ، خلافت پر چالشی را برای خویش رقم میزند .      

* اکنون علی خلیفه است و با اینکه بر اوضاع داخلی مسلط نیست و معروفترین پر نفوذترین شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی با حکومت عدالتمدار وی مخالفند و از طرفی سرزمین شام در دست معاویه است ، در چنین موقعیت پیچیده‌ای که یک سیاستمدار معمولی هم میداند میبایست تا آرام کردن مخالفین و تسلط بر اوضاع داخلی ، عزل معاویه و رویارویی با وی را به تعویق اندازد . ولی بر عکس انتظار همگان علی بخاطر اینکه مرتکب فقط یک عمل ناحق نشود ، یک لحظه نسبت به عزل معاویه تردید و تاخیر نمی‌نماید . و بر عدالت و حق‌طلبی خویش تا آنجا پای می‌فشارد که یاران مصلحت اندیش و منفعت‌خواه و حتی خرمقدس‌های نمازشب‌خوان از گرد او پراکنده میشوند و نهایتاً علی توسط همان تفکر و جماعتی که بخاطر عدالت و حق طلبی‌اش ، با او بیعت نمودند به شهادت میرسد .      

براستی چرا علی (ع) این مبعوث قدر ، رونده راهی می‌شود که روندگان آن اندکند ؟

پاسخ فقط یک کلمه است و آن اینکه او نیز همچون دیگر روندگان راه کم رهرو ، امام است و امام غیر از رهبری سیاسی و یا زمامداری و زعامت یک جامعه است . بلکه امام عبارت از انسانی است که وجودش ، روح و اخلاقش ، شیوه ی زندگیش به انسانها نشان میدهد که چگونه باید باشند و چگونه باید زیست کنند .  

امام تجسم عینی ارزشهای اعتقادی و نمونه محسوس و مرئی حقایقی است که یک مکتب انسانهارا به آن میخواند و میکوشد تا انسانها آنگونه پرورده شوند .

امام محدود به زمان و مکان خاصی نیست بلکه یک انسان کامل برای همه اعصار و قرون است که میخواهد نشان بدهد وقتی که اصلی را حق میداند و فضیلتی را خیر ، هرگز بخاطر هیچ مصلحتی نباید پلیدی و ضعف و خیانت را تحمل کند ولو به قیمت ناتود شدن سرنوشت و حقوق و منفعت فردی خویش.

زیرا امام رب النّوع فضائل و ارزشهای ایده‌آل انسانی است .