کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

غزل دگردیسی

چند روزی است با خود کلنجار میروم که این پست را بگذارم یا نه ؟ بالاخره این کشمکشها به این نتیجه منتهی شد که موضوع را با شما خوانندگان نیز در میان بگذارم زیرا هرچه باشد شما نیز یکطرف این ماجرا هستید .
سالهاست که تحت نظر دکتر معرفت هستم و با اینکه نامبرده دکتر حاذقی است لیکن از روبراه کردن من عاجز بود . او که پس از سالها ویزیت من ، کاملاً مرا می‌شناخت و با روحیات من آشنا بود ، چند روز پیش نه گذاشت و نه برداشت ، بدون هیچ مقدمه و زمینه‌چینی به من گفت : آخر ِشهریور ، وقت‌تو تمام است . پس 3 ماه وقت داری که خودت را آماده کنی .

با شنیدن این مطلب اولش یکه خوردم و بقول شاعر " از کفم رها ، شد اختیار دل " ولی بعد به خود گفتم :  50 سال عمر کردی و فرصت داشتی ، چه نتیجه‌ای گرفتی ، بر فرض 50 سال دیگر هم فرصت بدهند ، اگر قرار باشد همینجوری که این 50 سال بودی بیهوده آنرا تلف کنی و اینگونه که الان هستی باقی بمانی ، همان بهتر که اینگونه باقی نمانی و به وضعیت و شرائط بهتری انتقال پیدا کنی . تازه وانگهی از کجا معلوم که به اشارت خداوند و یا به اسارت حادثه و اتفاقی و یا به هر علت و دلیلی ، زودتر از وقت تعیین شده رهسپار موقعیت جدید نشوی  آخر چه کسی بقاء در این وضعیت را تضمین کرده است و یا بر عکس ، شاید شهریور هم به پایان رسید و هیچ خبری نشد و اصلاً اتفاقی نیفتاد .

پس با این اوصاف همان بهتر که به فراز دوم از گفته دکتر معرفت بپردازم ، یعنی خود را آماده کنم ، که این آمادگی در هر صورت ضروری و لازم است .

یا الله ، سه ماه وقت و اینهمه کار باقیمانده ، به راستی که خیلی سخت است ، آدم می‌ماند که از کجا شروع کند .

اگر قرار باشد که در این سه ماه نیز مثل این 50 سال دوباره به کار دنیایی بپردازم ، این که آماده شدن نیست ، پس برای خواندن غزل دگردیسی و آماده شدن از چه زمانی باید شروع کرد .

مگر نه اینکه آماده شدن و دگردیسی ، یعنی پاک شدن و رفتن به سوی خدا ،

چشم آلوده نظــر از رخ جانان دور است       بـــر رخ او نظــــــر از آینـــه پـاک انــداز

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند       پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

اولین گام برای پاک شدن ، بخشیدن همه است . تا نبخشی ، بخشیده نمیشوی . برای بخشیدن و بخشیده شدن عشق لازم است . عاقلانه بخشیدن سوداگری و تجارت است . چرتکه اندازی است ، بخشیدن با شرط و شروط است ، تا نبخشی نمی‌بخشند . باید هدیه و عطایایی و یا لطفی و احسانی و یا گره‌ای از کار بگشایی تا طرف فراموش کند و عفو نماید . 

بخشیده شدن از روی ترحم ، ماندگار و جاوید نیست ، لحظه‌ای و موقت است . از روی دلسوزی است و چون طرف دائماً دل سوخته ندارد ، لذا بخشیدن یادش میرود .

بخشیدن و بخشیده شدن عاشقانه علاوه بر واقعی و حقیقی بودن ، جاودانه و پایدار است . نیاز به تقابل و هماهنگی ندارد . همینکه ببخشی به یکباره فکرت ، نگاهت ، رفتارت ، گفتارت و همه چیزت عوض میشود و طرف میفهمد که تو آن کس قبلی نیستی ، یک چیز دیگر شده‌ای ، برایش قابل اعتماد میشوی ، و آنگاه به تو تکیه میکند . و هر آنچه کدورت نسبت به تو دارد ، دور می‌ریزد .

و آنچه از شما که یکطرف قضیه هستید تمنای همراهی و کمک دارم . و بهترین کمک شما به من اینست که از من توقع و انتظار بیش از آنچه هستم نداشته باشید . در حد ظرفیت و توان و لیاقتم ، روی من حساب کنید . چون من یک فرد عصبی‌مزاج هستم و هرگاه با تقاضایی خارج از وسع و امکان و توانایی خویش روبرو می‌شوم ، از اینکه نمی‌توانم آنرا برآورده سازم ، به هم می‌ریزم و از کوره در رفته و عصبانی می‌شوم .

البته این فقط به من اختصاص ندارد اگر خوب بررسی شود خواهید دید که ریشه‌ی اکثر کدورتها و مرافعه‌ها همین انتظارهای نامتعارف است . 

خدا کند که من هم در این سه ماه ، در راستای پاک شدن بتوانم علاوه بر اصلاح و جبران بسیاری امور روحانی خویش ، در خصوص بخشیدن و بخشیده شدن موفق شوم .