کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

کربلا از نگاه حسین و زینب

نزدیک به دو دهه است که از واقعه دلخراش و جانگداز عاشورا میگذرد و تا اینجا با حسین بن علی (ع) در صحنه صحنه‌ی این حادثه ضمن تعزیت و سوگواری ، به تجلیل و اسطوره‌سازی از این فاجعه پرداختیم .  اکنون همراه با زینب (ع) مسیر تداوم این حماسه‌ی جاودانه را تا رسوایی ظالمان و ویرانی کاخشان ، پی میگیریم و با اودر صحنه میمانیم . 

گاهی آدمی به خاطر شدت یک فاجعه چنان مسحورو مسخّر جنبه‌های غم‌انگیز آن میشود که ابعاد دیگرش را کمتر مورد توجه قرار میدهد . در نگاه عادی حادثه کربلا سراسر غم و درد و اشک و آه و مظلومیت و معصومیت از یکطرف و شقاوت و رذالت و پستی و ستم و خیانت و جنایت از سوی دیگر بود ، ولیکن در نگاه واقعی و عمیق  حماسه‌ای سرشار از زیبایی و حُسن و عظمت میباشد .

اغلب عظمت در چیزی است که بدان مینگریم ولی گاهی هم عظمت و زیبایی در نگاه و دید انسان است ، نه  در دیدنیها . آنچه زینب در مقابل طعنه و طنز دشمن بر زبان راند ( ما رأیت الا جمیلا ) بیشتر  آرزوی حسین(ع)  در طلیعه سفرش به کربلاء ( ارجو ان یکون خیراً ما اراد الله بنا ، قتلنا ام ظفرنا ) میباشد . یعنی آنچه حسین(ع) خیر میدید اکنون زینب(س) آنرا زیبا و جمیل می‌بیند .

آنان که معرفتشان تحت تعالیم ناب دین محمّد(ص) ، به گشودن چشم زیبابین در عالم هستی ، منتهی شده است ، آموختند که به زندگی و جهان و حوادث در آن ، نگاهی عاشقانه داشته باشند . اینان آموخته‌اند تا حتّی در زشت‌ترین زشتیها ، وجه زیبای آنرا ببینند . و عاشقانه عشق را به کمک عقل بفرستند تا نقصانهای آن را تکمیل نماید . بظوریکه اگر عالم مملو از زشتی و پلیدی شود این پاکان فقط از آن پاکی نصیب میبرند .

با این نگاه در کربلا ، روح عاشق ایثارگر و پرگذشت امام حسین و زینب و یارانش را می‌بینیم که مالامال از محبّت و سرشار از بهجت و پاکی و عاشقی و پرواز ، همه چیزشان را در طبق اخلاص نهادند .

این گذشت و ایثارگری هرجه عظیمتر و وسیعتر و عمیقتر باشد ، زیبایی‌اش نیز وسیعتر و عمیقتر است . 

   خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش  *********   بنمـانــد هیچـش الّا  هـوس قمـــار دیگــــر

راستی در روح آن بزرگمرد آزادی چه میگذشت که در یک لحظه تصمیم میگیرد قلم بطلان بر همه برخورداریهای خود بکشد .

ساده نیست  !   سری میخواهد به رفعت سماوات ، دلی میخواهد به وسعت کائنات ، و سینه‌ای میخواهد شرابخانه‌ی عالم ، آدمی اینقدر پرمستی و پرهستی و پر وجود ، که بتواند از همه‌ی تعلقات خود بگذرد .

آیا این گذشت و ایثارگری فوق انسانی ، نمونه بزرگ از یک عاشقی زلال و ناب نیست ؟ .

امام حسین فقط از جانش نگذشته بود ، او از تمامی برخورداریهایش گذشت  .

او یکبار شهید نشد بلکه هزار بار نوش شهادت را بجان خرید . او با سلب هر حقّی ، با شهادت هر یاری ، و با خوردن هر تهمتی ، یکبار شهید میشد و به عوض هزار بار عروج می‌یافت . 

دستگاه اموی (با ادّعای حکومت اسلام ) با استفاده از کج‌فهمی مردم ،  توانست از امام حسین موجودی ضدولایت و ضدخلافت ، و سزاوار کشته شدن بسازد . و آنقدر بر حرمت و آبرو و شخصیت او بتازد و بدنامش  کند ، تا آنجا که مردم کج‌اندیش و منفعت‌طلب بقصدقربت و برخورداری از ثواب جهاد ، وی را در اوج تنهایی و بی‌پناهی (در منطقه‌ای دورافتاده که صدایی از کسی در نمی‌آمد و خبری از کسی نمی‌رسید) محاصره نمودند و رنجی عظیم بر او تحمیل کردند .  

وقتی کسی محصور اینهمه مشکلات میشود ، ایثار و عشق‌ورزی او معنایی دیگر پیدا میکند . اینجاست که در حقیقت حسین و یارانش بدنبال در زندان شکستن و در مخزن گشودن و به نوا رسیدن و به نوا رساندن و پریدن سبک روحانه‌ی مرغان عاشق که خواستار رهایی از قفس هستند را تعقیب نموده و به آن دست می‌یابند .
:: موضوعات مرتبط: کربلا از نگاه حسین و زینب