کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

ساده بودیم و سخت بر ما رفت

قدیمی‌ترهای روستا جمله‌ای مشترک دارند و آن هم این است که امروز دیگر چیزی مانند قدیم نیست ، حال این « چیزی » که مدام جوانترها ازآن میشنوند و کمتر موفق به درک آن میشوند چه چیز؟! است .
یاد قدیم برای قدیمی‌ها عموماً با یک حس نوستالوژی دردناک و حسی توأم از حسرت گذشته همراه است . زیرا مادربزرگها و پدربزرگهای آنها ، دیگر در این دنیا نیستند تا اعضای خانواده و فامیل را به بهانه صله رحم و دید وبازدید و مناسبتهای مختلف ، دورهم جمع کنند .
کجاست آن پدربزرگی که در روایت داستانهای خود تلاش میکرد تا درس جوانمردی به نوه‌های خود بدهد و چه شد آن مادربزرگی که تمام خوبیهای دنیا را برای جگرگوشه‌های خود میخواست و وجودش گنجینه‌ای از تجربیات و محبت خالصانه بود.
الحق که غروب عمر چنین موجودات ارزشمندی غم انگیزاست و بخشی از بی رونقی زندگی‌های امروز مربوط به این مسئله میشود.

هرچند زندگی‌های امروزی به برکت وسائل رفاهی و ماشینی بسیار راحت و آسوده شده است ، ولی درهمین زندگی گمشده‌ای وجود دارد که با تمام امکاناتش و زرق وبرقش ، آرامش زندگی‌های قدیم را ندارد و آدمی احساس می کند که چیزی را در گذشته جاگذاشته است .
به راستی چه پیش آمده که زندگانی‌های سراسر راحت وسرشار از خوشگذرانی و تفریح امروزین ما ، به دلچسبی گذشته نیست و با سرمای تجملگرایی واظهارمحبت‌های نمایشی و کاذب ، گرمای خویش را از دست داده است .
امروزه سنتها وروابط بی شائبه قدیم ، دیگر درسایه مشکلات مالی و گرفتاریها ، رونقی ندارد و رفت وآمد با فامیل مستلزم پذیرایی و خرج ومخارج است که با گرانی حال حاضر همخوانی ندارد.
در زمانهای گذشته سختی زندگی و کار باعث نمیشد تا دور هم جمع شدنها ودید و بازدیدها و مناسبتها انجام نشود ، بلکه هرکس ازهرکجا خود را به زادگاه واقوام میرساند. و رسم بود که اقوام نزدیک و هم محلی‌ها دورهم جمع می‌شدند و تا پاسی از شب با هم شب نشینی می‌کردند و در این شب نشینی‌ها خوراکی‌های طبیعی مانند کاهو سرکه ، برف و شیره ، لبه نون ، آش دوغ ، پشتی زیک ، کف نیشکر، سرو میشد .
اما متاسفانه تجملگرایی و به فراموشی سپردن عادات قدیمی در خوردنی‌ها باعث شد که ذائقه افراد نیز تقلبی شود و پفک و چیپس و پاستیل و نوشابه و پیتزا باعث شد که حتّی مزه لبه نون محلی که در روزگاران دور به دست زنان این روستا تهیه می شد وخاطره یخ لیلک وبرفی که در زیر کمل وخاک مدفون میشد تا برای تابستان سالم وتازه بماند را ، دیگر کسی به یاد هم نیاورد .
در قدیم بسیاری از قول و قرارهای زندگی مشترک در بین اقوام و فامیل ردو بدل میشد و بزرگان و ریش سفیدان فامیل از هر حاکم ، قاضی و دادستان امروزی در حل مسائل ، رفع مشکلات و برطرف نمودن کدورتها کارا تر و برّنده‌تر بودند .
در قدیم  پیرمردهای فامیل از خاطرات جوانی میگفتند و جوانان را پند واندرز میدادند و جوانان با احترامی که متأسفانه امروز دیده نمیشود با بزرگان فامیل رفتار میکردند.
آداب و رسوم حاکم بر روستا که نشأت گرفته ازعشق و زندگی بود ، متاسفانه در مقابل پیشرفت تکنولوژی رنگ باخت و هرچه زندگانی مدرن‌تر می‌شود ، دلها از هم دورتر و دورتر و رسوم قدیمی نیز کمرنگ‌ترو رنگباخته ترمیگردد .
صفای قدیم با گذر زمان ، رخت بربست وامروز اخلاق قدیمی که سرشاراز جوانمردی و اخلاص بود کمتر یافت میشود . و از آنجا که در گذشته (احترام به بزرگتر ، نوامیس ، دوستی‌ها وعرق همخون بودن اقوام و...) معنی دیگری داشت ، در نتیجه آداب ورسوم نیز صفای خاص خود را داشت که متأسفانه نسلهای جدید تنها داستانهای آن را از زبان قدیمی‌ها میشنوند.
سماور قدیمی ، استکانهای لب طلایی ، نعلبکی‌های حاشیه قرمز، مجمعه بزرگ مسی  ، فانوسهای قدیمی ، لمپاها و چراغ سوسکه ، و همچنین بسیاری لوازم دیگرکه خاک با ارزش گذر ایام برآن نشسته است ، چندان حس نوستالوژی و تحسین قدیمی‌های روستا را برمی‌انگیخت که جوانان را به ترغیب درحفظ چنین گنجینه‌‌هایی توصیه نمودند . و لیکن متاسفانه غفلت جوانان جهت ایجاد موزه برای گردآوری و حفظ وحراست ازاین میراث ، موجب گردید تا معدود سارقین معتاد محل ، چشم طمع به ارزش مادی آن داشته باشند واین میراث گرانبها را به دود تبدیل کنند .
اکثرخانه‌های این روستا ساختار قدیمی خود را از دست دادند  و بسیاری ازاهالی به علت عزیمت به زندگی شهری مرام و رفتار خویش را فراموش کرده‌اند و این صحنه‌ها ، منظره‌ای دلخراش از به اتمام رسیدن دوران طلایی وغنی از آداب و رسوم و فرهنگ وسنتهای روستایی را به نمایش می گذارد .
خدا نکند روزی شاهد غروب همین ته مانده سنتهای به یادگار مانده و خاطرات شیرین آن باشیم که زیر بنای اصلی آن محبت به دیگری و انسانیت بود .
هرگز از یاد نبریم که با غروب سنتهای زیبا ، همین اندک مهر و محبت وبا هم بودن‌مان نیز ، از دنیای ما رخت بر خواهد بست. پس سادگی را دوباره بیاموزیم .
یاد تمامی خاطرات گذشته و پدربزرگ ومادربزرگهای ساده و مهربان بخیر .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد