کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

فضای لایتناهی ( ابعاد مختلف جهان خلقت )

خیلی سال پیش ، چند ماهی پس از رهسپاری مادرم به دنیای باقی ، وقتی با فوت عمویم مرحوم حاجی علی آقا غیاثی مواجه شدم ، بطور جدی‌تر تحقیق و پژوهش در خصوص موضوع مرگ را دنبال نمودم . که در این راستا به جمله‌ای از مولی الموحدین برخورد کردم که با افتادن جرقه‌ای در ذهن و روحم ، موجب شد علاوه بر مرگ ، موضوع دیگری برایم به شکل معما تجلی کند و طی گذشت ۱۵ سال هنوز درگیر و پیگیر حل آن معما هستم و البته در این مسیر به قضایا و مطالب بسیار جذاب و جالبی برخورد نمودم که هرچند حل کاملی از معما نصیبم نکرد ، ولی فی‌ذاته سبب روشن شدن بعضی از ابهامات و پرسشهای ذهنی و خلأهای روحی من شده‌اند و اکنون عزم آن دارم که با طرح آنها و به صحنه آوردن شما خوانندگان فرهیخته ، و تخلیه اطلاعات نهفته شما جوانان ، به مطالب جدیدتر و کاملتری دست یابم .   

آن موقع از حضرت علی (ع ) خوانده بودم " الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا " یعنی مردم در خوابند ، وقتی بمیرند بیدار می‌شوند . خوابند یعنی نمی‌فهمند و هیچ خبری از پشت پرده ندارند . همینکه می‌میرند نسبت به آن اخبار آگاه میشوند .

سؤال اینست آن اخبار چیست و در کجا وجود دارد ؟ که انسان قرن حاضر تا زنده‌است مانند به خواب رفتگان درکی از آنها ندارد ولی تا مرگ را می‌چشد از کنه آن اخبار مطلع میشود . 

آیا آن اخبار همان اسرار خلقت و یا ماوراءالطبیعه  نیست ؟ که چون در فضا و مجرای طبیعی خلقت نزد ما آدمیان بطور محسوس و مرئی حضور و ظهور ندارد ، آنرا  ماوراءالطبیعه می‌نامیم . 

برای آشنا شدن با مفاهیم و مصادیق ماوراء الطبیعه ، علاوه بر منابع و متون در دسترس زمینی مانند نظریات علمی و دیدگاههای فلسفی و یافته‌های عرفانی ، اگر به کتب آسمانی بخصوص قرآن مراجعه شود با مطالب و نکات رازآلود و سر به مُهری روبرو میشویم ، که هرچند نمیتوانند بطور قطعی پاسخی برای پرسشهای ما باشند ولی بطور نسبی این نکنه را مشخص مینمایند که ته تنها ماوراء الطبیعه جهان مستقلی غیر از این جهان نیست بلکه قسمت تکامل یافته‌تری از همین جهان است که در ادامه‌ی همین جهان وجود خارجی و عینی و فیزیکی دارد .   

نظریه علمی بُعد زمان  انیشتین ، و نیز دیدگاه فلسفی زمان ملاصدرا  و همچنین یافته هایی چون لقاء‌اله نزد عرفاء و از همه مهمتر و موثرتر آیات متعددی از قرآن ، همه و همه ذهن‌ها را به سوی پدیده‌ای بنام بعد چهارم  و ابعاد بالاتر از آن جلب می‌نماید .


فضای لایتناهی ( ابعاد مختلف جهان خلقت )

در حال حاضر ما پذیرفته‌ایم که زندگی کنونی ما در دنیای سه بعدی جریان دارد . هینز پاگلز می‌گوید: "یک ویژگی از جهان فیزیکی ما ، آنقدر بدیهی است که اکثر مردم هیچ مشکلی با آن ندارند و آن این حقیقت است که فضا دارای سه بعد ( طول و عرض و ارتفاع ) میباشد ".

انیشتن این ایده را تعمیم داد تا شامل زمان به عنوان بعد چهارم شود . به عنوان مثال جهت ملاقات فرد مشخص می‌کنیم در ساعت 12 در میدان آزادی منتظر وی هستیم. یعنی برای توصیف یک اتفاق نیاز به بعد چهارم داریم که حادثه در آن اتفاق می‌افتد و آن زمان می‌باشد .

امروزه دانشمندان علاقه دارند که فراتر از مفهوم بعد چهارم انیشتن گام بگذارند . اکنون توجه علم بر روی بعد پنجم ( بعد فضایی ورای زمان و سه بعد اولیه و اصلی فضا ) و ابعاد بالاتر از آن متمرکز شده است .

تا کنون باب مبحث بُعد چهارم  در دو علم از علوم بشری گشوده شده است ، علم فیزیک و علم روان شناسى ، که در هر کدام ، از معنا و مفهوم خاصی برخوردار است :
معنای بُعد چهارم در علم فیزیک ، این است که فضا و ماده، علاوه بر سه بُعدِ طول و عرض و ارتفاع ، دارای بُعد دیگری است به نام (زمان)

منظور از بُعد چهارم در روان شناسی این است که آدمی در روان خویش به خداپرستی و خدادوستی گرایش دارد و این حس به صورت فطرت و یک غریزه اصیل در نهاد بشر به ودیعه گذاشته شده است .
یافته های عرفاء که بیشتر محصول تفحص انسان در نفس (معرفت نفس) و شناخت روان (روانشناسی) میباشد  بر این اصل استوار است که انسان عالَم و دنیای صغیر است و در این عالَم صغیر در کنار سه بعد زیباگرایی و علم گرایی و خیرگرایی ، حس خداگرایی نیز وجود دارد که بعد چهارم درون آدمی است و از آن با تعابیر ( فطرت مذهبى ، حس نورانى ، بُعد معنوى ، حس مذهبى ، کیفیت قدسى ، شعور مذهبى ، احساس عرفانى ، غریزه معنوى ، عشق فطری ) نیز یاد شده است .
فطرت خداگرایى ، یعنی انسان در عمق روح خویش ، رابطه‌ای حضوری با خالق و مبدأ هستی دارد . که همان نیروی (عشق فطرى) است و اگر این نیروی عشق فطری و محبت خدادادی در سایه تفکر و عبادت و اجتناب از رذایل تقویت شود ، کمالات معنوی و تقرّب به خداوند حاصل خواهد شد . 

 در فلسفه  نیز به مبحث بُعدچهارم توجه شده است . دیدگاه فلسفی ملاصدرا نیز مانند نظریه فیزیکی انیشتین بر زمان استوار است . با این تفاوت که ملاصدرا زمان را جزو خصوصیات جسم می‌داند و نه از مختصات جسم . 
او میگوید : زمان چیزی زائد بر شىء نیست . ‏اجسام عالم ماده دو بعد دارند : بعد مکانى و بعد زمانى . بعد مکانى دارای طول و‏ ‏عرض و عمق است و همانطور که هر موجود مادى طول و عرض و عمق دارد ،‏ زمان نیز از ابعاد ذاتی جسم مى‎‌باشد ، ماده جزء ذاتش است که در‏ ‏این زمان باشد ، یعنى اگر من هزار سال پیش بودم دیگر این من نبودم .  ملا صدرا میگوید " فللجسم امتدادان " یعنى جسم دو امتداد دارد: امتداد‏ ‏مکانى و امتداد زمانى و مرادش از امتداد همان  بُعد  است .

در کتب آسمانی بخصوص قرآن ، آیات اسرارآمیز و رازآلودی وجود دارد که طی آن فضایی در ذهن متبادر می‌نماید که بیشتر شبیه  بُعد چهارمی است که امروزه مطرح میشود .

زمان  «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ، إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»(قیامت/22-23)

آرى در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است، و به پروردگارش مینگرد.

 

 

زمان  «تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ، فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا، وَنَرَاهُ قَرِیبًا»(معارج 4-7)

فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى‏روند، پس صبر کن صبرى نیکو، زیرا آنان [عذاب] را دور می‌بینند، [ما] نزدیکش می‌بینیم.

زمان  «قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ» (مؤمنون/ 113)

میگویند: یک روز یا پاره‏ اى از یک روز ماندیم، از شما گران [خود] بپرس.

زمان  «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا» (نازعات/46)

روزى که آن را می‌بینند، گویى که آنان جز شبى یا روزى درنگ نکرده اند.

سرعت نور «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ»(سجده/5)

امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مبکند ؛ سپس به سوى او بالا میرود ، در روزى که مقدار آن هزار سال است از سالهایى که شما می‌شمرید.

 

طی‌الارض «قَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ، قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ، قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» (نمل/38-40)

[سپس] گفت: اى سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند، براى من مبآورد، عفریتى از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو میآورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم، کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت میآورم، پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى می‌کنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسى کند، بیگمان پروردگارم بی‌نیاز و کریم است.

 طی‌الارض و معراج  «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» (اسراء/1)

منزه است آن [خدایى] که بنده‏ اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت داده ‏ایم ، سیر داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بیناست.

 

ملاقات خدا  «وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» (اعراف/ 143)

و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم، فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، لیکن به کوه بنگر، پس اگر بر جاى خود قرار گرفت، به زودى مرا خواهى دید، پس چون پروردگارش به کوه جلوه کرد، آن را ریز ریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد، گفت: تو منزهى به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم.

*حالا می‌دانیم چرا خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: هرگز ما را نخواهی دید، چون خداوند موجودی با ابعاد بیش از 4 بُعد است، به همین دلیل او از دید ما نامرئی است.

و هکذا آیات دیگری که در این مجال و مقال  ، پرداختن به آن میسر نمی‌باشد .

 مفهوم و چگونگی بعد چهارم

در حال حاضر کسی قادر به تجسم فضایی با بعد چهارم نیست . فقط در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان سایه‌های اشیا با اجسام در ابعاد بالاتر از فضای سه بعدی کنونی را در گستره وسیعی از ترفند های ریاضی و یا کامپیوتر بدست آورد . 

بعد چهارم همه جا در پیرامون ما وجود دارد،اما هیچکس نمی تواند با اشاره دست آنرا نشان دهد . بعد چهارم جهتی کاملا متفاوت با تمام سمتهای موجود در آن مکانی است که ما آنرا فضا می‌نامیم . عده‌ای می گویند بعد چهارم زمان است و این ادعا به لحاظی درست است . برخی دیگر معتقدند که بعد چهارم یکی از جهات فوق فضاست و هیچ قرابتی با زمان ندارد ، این ادعا هم درست است .

ولی بیشتر به نظر میرسد که بعد چهارم زمان نباشد بلکه بعدی فیزیکی باشد که بر سه بعد ما عمود است. برای درک بهتر این بعد بهتر است بعد سوم را با بعد دوم و هر کدام از ابعاد را با ابعاد قبلی‌اش مقایسه کنیم.

-نقطه یک جسم بدون بُعد است.

-جسم تک بُعدی مثل یک خط فقط طول دارد.

-جسم 2 بُعدی مسطح ( صفحه ) بوده و همانند یک نقاشی فقط دارای طول و عرض است.

 

جسم 3 بُعدی در دنیای 2 بُعدی دیده نمی‌شود، به عبارتی نامرئی است و فقط سایه آن قابل رؤیت است.

 

 

جسم 3 بُعدی ( حجم ) مثل یک گل دارای طول و عرض و ارتفاع است، ما در دنیای 3 بُعدی زندگی می‌کنیم، هر چیزی طول و عرض و ارتفاع دارد.

 

ما که در جهان 3 بُعدی زندگی می‌کنیم ، قابلیت رؤیت اجسام 4 بُعدی را نداریم ، چرا که در دنیای 3 بُعدی فقط سایه آن‌ها قابل رؤیت است . زیرا چشم ما فقط می‌تواند اجسام 1، 2 و 3 بُعدی را ببیند، پس اجسامی که بُعدی بیش از 3 بُعد داشته باشند، را نمی‌توانیم ببینیم، سایه جسم 4 بُعدی هم چون فقط 3 بُعد دارد، می‌بینیم، بُعد زمان از دست می‌رود.

 

در بُعد پنجم، جسم 5 بُعدی طول، عرض، ارتفاع، زمان، انرژی دارد، نمایش جسم 5 بُعدی در دنیای 3 بُعدی امکان پذیر نیست، برخلاف جسم 4 بُعدی که سایه آن 3 بُعدی است و ما می‌توانیم سایه‌اش را ببینیم، حتی سایه اجسام 5 بُعدی چون 4 بُعدی است، در دنیای ما قابل مشاهده نیستند، زیرا بُعد ‌زمان و انرژی از دست رفته است.

فضای سه بُعدی که ما در آن زندگی می‌کنیم، یک فضای خمیده است . همانطور که سطح یک کره که یک سطح 2 بُعدی بسته‌ای است و در جهت بُعد سوم خم شده است، می‌توان گفت جهان 3 بُعدی ما پوسته یک کره 4 بُعدی است ، به عبارت دیگر جهان ما یک جهان 3 بُعدی است که در جهت بُعد چهار خم شده است.

حرکت در بُعد چهارم ( نظیر امکان خروج از زندان بدون گذشتن از در یا دیوار، عبور از کوه بدون رفتن بالای آن و یا تونل زدن، نزدیک کردن راه‌ها، پشت و رو کردن یک موجود ، توجیه ماهیت دو گانه موج ـ ذره و غیره )  نتایج جالبی در بر خواهد داشت .

زمان در بعد چهارم نیز به همان گونه جالب و توجه برانگیز است : هر سال زندگی در بُعد چهارم معادل 66666 سال زندگی در بُعد سوم یا سال زمینی است . - 50 هزار سال زمینی معادل 9 ماه در بُعد چهارم است . - هر روز زندگی در بُعد چهارم معادل 182 سال و 7 ماه زمینی است . - هر ساعت در بُعد چهارم معادل 7 سال و 7 ماه زمینی است . - هر ساعت در بُعد چهارم معادل 91 ماه و 10 روز در بُعد سوم است . - 1000 ماه معادل 10.95 ساعت یعنی 10 ساعت و 57 دقیقه است .  - 120 سال عمر در زمین معادل 15 ساعت و 45 دقیقه زندگی در بُعد چهارم است . - 80 سال عمر دنیوی معادل 10 ساعت و 30 دقیقه زندگی در بُعد چهارم است . - 60 سال زمینی معادل 8 ساعت و 15 دقیقه است .

 

و محاسبه سرعت نور مبتنی بر زمان در بعد چهارم میباشد :  

فاصله = هزار سال از سال‌هایی است که ما می‌شمریم

12000=1*1000

-هر سال= 12 ماه------ در نتیجه 12

-طول مسیر سفر طی یک ماه = L

-فاصله = 12000*L

-سرعت = 25831348035.086 تقسیم بر 86164.0906

در نتیجه سرعت نور محاسبه شده عبارت خواهد بود از: کیلومتر بر ثانیه 49/299792 

این موضوع میتواند طی مباحث مختلف بصورت لایتناهی ادامه داشته باشد . 

پس نویسندگان وبلاگ هر از چند گاهی در آن دخول نموده و مارا از دانش و نظرات خود آگاه سازند . سایر خوانندگان که نام آنها در لیست نویسندگان وبلاگ نیست نیز میتوانند در وبلاگ دلنوشته های اهالی غیاثکلا ، پست موقت بگذارند و اینجانب آن پست را به این وبلاگ انتقال داده و بانام مستعارشان ثبت خواهم نمود .