کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

دل گفته‌های با خدا

همه ما پنهان و آشکار ، دل گفته‌هایی با خدا داریم .

همان خدای فراموش شده‌ای که به گاه بی کسی و درماندگی سراغش را می گیریم  .

همان که هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد  و نجوایش در هر هنگامه‌ای ، آرامبخش جان ماست .

همان او که همواره امیدواری به رحمتش ، التیام بخش روح بیقرار و نهاد ناآرام ماست .


 

“لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

“فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

“ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)

“بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا”  به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)

“و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)

“الیس الله بکاف عبده” آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

در شعر معروف موسی‌وشبان ، دلگفته‌های شبان باخداوندبسیار تأثیرگذار و ژرف به تصویر کشیده شده است .

و در ادامه دلگفته‌های بسیار دلنواز  بایزید با خداوندگارش که آشگار کننده گستردگی رحمت بیکران ربوبی است را پی میگیریم .



در کنـار دجلـه سلطان بایـزیــد   ******   بـود تنهـا فـارغ از خیـل مـزیــد

نـاگــه آوازی زعـرش کبـریـــا   ******   خورد برگوشش که ای شیخ ریا

میل آن داری که بنمایم به خلق  ******    آنچـه داری درمیـان کهنـه دلــق

تـا خـلایـق قصـد آزارت کننــد  ******    سنگ بـاران بر سر دارت کننـد

درجوابش‌گفت میخواهی توهم   ******    شمّـه‌ای از رحمتـت سازم رقـم

تا خلایق حق پرستی کم کننـد   ******    از نماز و روزه و حج رم کنند

بازش آمد کردگار اندر سخن   ******    نی زما و نی زتو، رو دم مزن