کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

باحسین درصحنه (3)

از محرّم 61 هجری تاکنون که 1372 سال میگذرد ، در هیچ زمانی صحن زمین و قلب و ذهن مردم ، خالی از تاثیر و تأثر ناشی از شاهکار عظیمی که امام عاشقان و سالار شهیدان آفریده است ، نبوده و همواره با " تجلیل و تمجید" و یا " تحلیل و تعریف " ، به آن پرداخته و از آن یاد نموده‌اند .

- " تجلیل و تمجید " ، ناشی از نگرش اسطوره‌ای  ، که همواره به شکل یک سنت رسمی و بعنوان یک ضرورت مسلم  و یک فریضة موکد نزد دینداری عامیانه به آن اهتمام میگردیده و طی سالهای متمادی شاخ و برگهایی زیادی نیز به آن افزوده شده است و اکنون بعضی از حالات و حکایتهای آن بشکل بسیار سوال‌برانگیز و اغراق‌گونهای مطرح میباشند ، در حقیقت تحلیلی نبوده و مبتنی بر منقولات و خارج از منظر دین به آن پرداخته میشود .

روحانیون همنشین باعوام ، مستشرقین و نویسندگانی چون زین‌العابدین رهنما و جواد فاضل و ذبیح اله منصوری از مروّجین این نگرش هستند .

- نگرشهایی متّکی بر  " تحلیل و فلسفه‌یابی " (و در بعضی مقاطع فلسفه‌بافی) از حماسه کریلا نیز وجود دارند که با پرورش طی 13 قرن ، امروزه بشکلهای گوناگون و تحت تفاسیر مختلف ، خودنمایی میکنند . تا آنجا که محققین واقعی ، جهت دستیابی به واقعیت حماسه کریلا ، از تنوع و تفاوت آن بسیار گیج و سردرگم شده‌اند.

علت متنوع بودن تحلیلهای ارائه شده از حماسه کربلا را فی‌الواقع میبایست در نگرش و شناخت و نوع دینداری   مفسرین آن جستجو نمود . در این مبحث سعی شده است تا بطور خلاصه بشرخ اینگونه نگرشها و تحلیلها بپردازیم .   

1- آنها که دین را سیاسی میدانند و برای دین لزوماً و منحصراً حکومت قائل هستند ، با نگرش سیاسی و حکومتی ، حماسه کریلا را  انقلاب و قیامی قلمداد مینمایند که طی آن امام حسین (ع) مکلف به تشکیل حکومت بوده ، و حسب همین تکلیف ، عازم کوفه شد و در یک مجادله نابرابر به شهادت رسید .

شیخ مفید و شاگردش سیدمرتضی در سنه 436 هجری قمری و امام خمینی و شاگردانش منتظری و مشکینی و صالحی نجف آبادی و سبحانی و حسینی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی و ..... در سده اخیر ، از قائلین به این نظریه بوده و هستند .

2- آنها که دین را مجموعه‌ای از رهنمودها و دستورات برای تامین دنیا و آخرت انسانها میدانند و معتقدند در طول تاریخ (از خلقت آدم اتوالبشر تا انتهای آن) ، دو گروه انسانها بصورت خیر و شر وجود دارند که گروه شر در صدد تحریف دین برای منفعت خویش میباشند و گروه خیر نه تنها با آنها همراهی ننموده ، بلکه همواره عندالاقتضاء و حسب وسع و امکان برای حفظ و حراست از کیان دین به مقابله با آنان میپردازند. اینان با نگرش قومی و تاریخی حسین و یزید را نمونه‌های کامل از دو قوم خیر و شر تلقی نموده و میگویند چون در زمان یزید سنتهای دینی مرده بود و بجایش بدعتها زنده شده بود لذا امام حسین نه‌تنها با یزید بیعت نکرد بلکه برای دگرگونی منکرات و اصلاح بدعتها ، نهضتی را آغاز کرد که ناخواسته منتهی به حادثه کربلا و شهادت‌‌وی گردید عباس محمود عقاد مصری در سال 1306 هجری قمری و دکترشهیدی در سال 1400 هجری قمری از زعمای این نظریه هستند .

3- آنها که دین را ، راه رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و معنوی " انسان " بعنوان محور خلقت میدانند و خلقت انسانها را خودسازی و تکامل تا حدّ خداگونه شدن می‌پندارند . و تعالیم دین و آموزه‌های علم را جهت نیل به این مقصود مفید و مناسب تلقی مینمایند ،  با نگرش جامعه‌شناختی و ایدئولوژیکی  معتقدند : امام حسین میدانست نمیتواند حکومت یزید را براندازد ولی با انتخاب شهادت میخواست  مشروعیت حکومت یزید را به چالش بکشد و پایه‌های حکومتش را لغزان کند تا در سالهای‌آتی سرنگون شود .

استادجلال‌همایی و دکتر‌آیتی و دکتر شریعتی و تا حدّی شهید‌مطهری و......  از قائلین به این نظریه محسوب میشوند .  

4 - آنها که دین را ، راه رسیدن به تقرّب‌الی‌الله میدانند و هدف از خلقت آدمی را تعبّد بمنظور متّصف شدن به اوصاف ربوبی و لقاءاله می‌پندارند ، با نگرش عرفانی ، خروج امام حسین(ع)  از مکه و حرکت به سمت مقصد نامعلوم (کربلا) را مبتنی بر (انّ الله شاءَ اَن یَراکَ قتیلاً ) میدانند که توسط پیامبر در خواب به امام القاء و الهام شد . و اینان معتقدند امام حسین(ع) با اتکاء به مشیّت و خواست خدا فقط بمنظور شهادت و وصال به حقتعالی بسمت سرزمین موعود یعنی کربلا حرکت کرد . تا خواست خداوند حاصل شود .

سنایی‌غزنوی سنه 520 هجری قمری و سیّدبن‌طاووس در سنه 620 هجری قمری و اقبال‌لاهوری در قرن اخیر ، با این نگاه حماسه‌ی کربلا را تحلیل نموده‌اند .

5 - عدّه‌ای نیز واقع‌بینانه ، بدون آنکه تمامیّت نگرشهای فوق را مقبول یا مردود اعلام کنند با پذیرش بعضی از مراتب هریک از نگرشهای فوق ، به یک نگرش ترکیبی و ویژه رسیده‌اند . بطوریکه به هنگام غلیان احساس همچون عوام بر سروسینه میکوبند و با زیان و مال و اشک و آه  به تجلیل و تکریم و تعظیم شعائر و سنتهای حسینی مشغول میشوند و از حسین اسطوره میسازند . و به هنگام تحلیل ، جهت دستیابی به واقعیت و حقیقت ناب از حماسه کربلا ، به فرمایشات و خطابه‌ها و خطبه‌هایی که از زبان امام جاری شده است ، اتکاء مینمایند . و در نهایت ( همچون مفسرین نظریه قومی وتاریخی به اصلاح امت و زدودن بدعتها و منکرات و همچون مفسرین نظریه سیاسی و حکومتی به تکلیف برای تشکیل حکومت و همچون مفسرین نظریه ایدولوژیکی به شهادت‌طلبی جهت پیروزی خون بر شمشیر و همچون مفسرین نظریه عرفانی به تحصیل رضایت معبود و معشوق و نهایتاً وصال به‌خداوند از طریق کشته شدن و شهادت در راه او )  معتقد میشوند زیرا فرمایشات امام در هر مرحله و هر مقطع از سیر و سلوک زمینی‌اش از مدینه به مکه و کوفه و کربلا ، موجد و موجب  همان چهار نگرش فوق میباشد .

بدیهی است هر نگاه از نگرشهای چهارگانه فوق ، چون متمرکز و ممحض در یک جمله از فرمایشات امام حسین (ع) شدند ، به قسمتی از حقیقت حماسه کربلا دست یافتند . و لیکن کسی که به همه فرمایشات امام  ( از زمان حرکت از مدینه تا بشهادت رسیدنش در کربلا) به یک اندازه توجه بنماید . تمامیّت حقیقت این حماسه را تحصیل می‌نماید و تبعاً و طبعاً  کسی که به همه حقیقت شاهکاری که حسین نقاش آن بوده دست یابد ،  چنان مجذوب و مغروق در دریای زیبایی و حُسن آن نادره‌ی دهر میشود که با اتخاذ عشق او ، در پرتو نور آن مصباح هدایت ، راکب سفینه نجاتش شده و بهمراه او رهپوی عشق خداوندگار جهان خواهد شد .

شاید انسانها در تحلیل و آنالیز حماسه کربلا به نگرشهای مختلف و متفاوتی دست‌یابند لیکن بدون تردید وقتی معرفتی هرچند ناقص از حماسه ساز کربلا حاصل میکنند چنان مسحور  شگفتیها و کمالات و زیبائیهایش میشوند که سر از پای نشناخته و همچون عاشقان واله و شیدایان سرگشته بی‌اختیار دست به حرکات و اعمالی میزنند که هرچند در منظر منطق و عقل چندان برخوردار از وجاهت نباشند لیکن عشاق برای اثبات عشق خویش به آن بزرگ‌شگفتی‌ساز هستی ، نیازمند بروز حرکات شگفت میباشند .      

براستی آیا عشق‌ورزی عاشقان برای عرض ارادت و محبّت به معشوق را ، میتوان محدود و محصور در قالبها و کلیشه ها نمود ؟ با اینکه میبایست عاشقان را به خویش وانهاد تا برای محبوب خویش به هر شکل که میخواهند و میتوانند( حتّی با علم وکتل و قمه و ... ) عشق‌ورزی نمایند .

با حسین در صحنه (2)

از روز 27 ذی‌الحجه سال 60 هجری‌قمری ، هنگامیکه حربن‌یزبدریاحی در منطقه کوه " ذوحسم " راه را بر امام‌حسین(ع) سدّ کرد ، تا روز دوم محرم سال 61 هجری‌قمری ، که امام پای در خاک کربلا نهاد ، بر امام بسیار سخت گذشت . هرچند امام نسبت به سرنوشت محتوم خویش مطلع بود و از زمانیکه حضرت‌رسول(ص) وی را در جریان خواست و مشیت خداوند قرار داد و از پی همین خبر ، بر مرکب مرگ نشست و از مکه خارج شد ، امام بارها و به اشکال‌مختلف ، شهید شدن خویش را مطرح نموده بود . ولیکن اکنون که حر ریاحی  راه رفتنش به کوفه و نیز برگشتنش به مکه و یا مدینه را ، بسته بود و او بناچار از مسیری نامعلوم تحت‌تعقیب سایه‌وار  حر و سپاهش ، طی طریق میکرد ، نمیدانست مشیت و اراده خدا چگونه و کجا تحقق خواهد یافت . اکنون در وضعیت و شرائط نگران کننده‌ای قرار گرفته بود و بیم آن داشت ، که نکند اشتیاقش جهت دیدار معبود  بی پاسخ بماند و یا زمان وصالش به معشوق طولانی شود . و لذا  طی پنج روز 28 ذی‌حجه تا دوم محرم را که بلاتکلیف یکی یکی از منازل البیضه و عذیب‌الهجانات و قادسیه و قصربنی‌مقاتل می‌گذشت بر التهاب و تشویش اش افزوده می‌شد . تا اینکه در روز دوم محرم به مکانی رسید که با ورود به آن آرامشی قلبش را فرا گرفت و تسکینی بر التهاب درونش فائق آمد . نام سرزمین را جویا شد ( ما اسم هذه الارض ) ؟   چون نام کربلا پرده گوشش را نوازش داد ، بی اختیار فرمود :

اللهم انّی اعوذ بک من الکرب و البلاء 

            پروردگارا از اندوه و بلا به تو پناه میبرم .             

برای خواندن فرمایشات امام در این سه روز مطالب ذیل را قرائت مینمائیم .


                                                          *********  

 

عذیب الهجانات(هنگامیکه حرّ بدستور ابن‌زیاد بر سختگیری‌اش نسبت به امام افزود ، امام طی خطبه‌ای ): 

انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تنکّرت و تغیّرت ............. الا ترون الی الحقّ لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه ، لیرغب المومن فی لقاء ربّه محقّاً فانّی لا اری الموت الّا السّعاد‌‌ه والحیاه مع الظالمین الّا برما

ای یاران من ، می‌بینید که چگونه بلا و شدت برما وارد گردید . همانا راه ورسم روزگار وارونه شد و صورت کریه آن پدیدار گشت ........................... آیا نمی‌بینید که کسی به حق عمل نمیکند و برای باطل انتهایی نیست ؟ در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید ، لقای پروردگار خود را آرزو کند ، و من در این شرائط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و ننگ نمی‌بینم . 

کربلا ( وقتی به سرزمین کربلاء رسید و دانست آنجا کربلاست ) :

هذا موضع کرب و بلاء ، انزلوا ، هاهنا محطّ رحالنا و مسفک دمائنا و هنا محلّ قبورنا بهذا حدّثنی جدّی رسول‌الله

این مکان اندوه و سختی و بلا است ، رحل اقامت بیفکنید ، بخدا اینجا محل خوابیدن شتر ما و جای ریخته شدن خون ما و قتلگاه و مدفن ماست و همین را جدّم رسول خدا به من خبر داد . 

 

با حسین در صحنه (1)

طی چنین روزی در  1372  سال پیش ، یعنی بیست و هفتم ذی‌الحجّه سال 60 هجری قمری کاروان امام حسین‌(ع) با لشکر حرّ بن یزیدریاحی برخورد می‌نماید و این اولین رویارویی امام با سپاه دشمن است .

امام حسین (ع) از زمانیکه مدینه را در 28 رجب ترک نموده تا این روز ، 5 ماه تمام از خانه و دیار خویش دور بود و دراین مدت ابتدا مرحله تبعیداختیاری را بمدت 4 ماه و ده روز ، در مکّه اقامت داشت و در روز هشتم ذی‌الحجه همزمان با ورود سپاه عمر سعد ، از مکه به قصد کوفه خارج شد . 

خروج اجباری امام از مکّه ، بمدّت بیست روز ، پس از طی 14 منزل ، اکنون ، به توقف در دو منزل به کوفه مانده ، منتهی شد و امام  ناگزیر امشب را در دامنه کوه  ذوحسم بیتوته مینماید . 

در این 5 ماه امام  ، از هنگام روبروشدن با پیشنهاد بیعت تحمیلی توسط والی مدینه ( ولید بن عتبه ) تا هنگام روبروشدن با فرمانده سپاه ابن زیاد ( حرّ ریاحی ) ، جملات و سخنان کلیدی و تعیین‌کننده‌ای ، بر زبان جاری نموده است که بیانگر ایده ها و آرمانها و اهداف و شرائط روحی و فکری امام میباشد .

بدیهی است  معرفت و شناخت منویات امام حسین ، منوط به دقّت و توجّه در این سخنان است پس جهت خواندن فرمایشات امام  باهم به مداقه در مطالب ذیل می‌پردازیم .

ضمناً نقشه مسیر کاروان عشق و شهادت ذیلاً تقدیم میگردد :


                                 مسیر کاروان تا کربلا

                                               *****


مدینه ( پاسخ امام به والی مدینه در مقابل امر به بیعت ) :

و یزید رجل فاسق ، شارب الخمر ، قاتل نفس المحترمة ، معلن بالفسق ، لیس له هذه المنزله ، مثلی لا یبایع مثله .

یزید مردی فاسق و شرابخوار و قاتل است و آشکارا جنایت و گناه میکند و این منزلت (امارت) او را سزاوار نیست  و مثل من با مثل او نخواهد کرد .
نکته: (نمیگوید من با او بیعت نمیکنم ، بلکه بالاتر تز آن میگوید کسی که مثل باشد با کسی که مثل او باشد بییعت نخواهد کرد ) .

انا لله و انا الیه راجعون ، و علی الاسلام السّلام ، اذا قد بلیت الامّة براع مثل یزید .
انا لله و انا الیه راجعون ، و باید با اسلام  وداع کرد ،  زیرا امت دچار زمامداری همانند یزید شده است .
نکته : ( اگر امتّ دچار امیری همچون یزید شود ، درآنصورت باید فاتحه اسلام را خواند ) . 


وصیت نامه ( بهنگام خروج از مدینه ) :

هذا ما أوصی به الحسین بن علی إلی أخیه محمد بن الحنفیة ........و أنی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امة جدی(ص) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب
من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه خارج شدم برای  اصلاح در امّت جدم، رسول خدا(ص) و قصدم امربمعروف ونهی ازمنکر و ادامه راه ورسم جدم  و پدرم علی بن ابی طالب(ع) میباشد .
نکته : (تاکید دارد که برای اصلاح امت ازطریق امر‌بمعروف و نهی‌ازمنکر خارج میشود زیرا امّت خراب و ناسالم ، موجب فاسد شدن امیران و حاکمان میشوند . یعنی وجود امّت یزیدپرور باعث ایجاد و بقای امارت فاسد یزیدی میباشد) .                                 

مکّه (ایراد خطبه بهنگام خروج از مکّه بقصد کوفه) :
خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جیدالفتاة ، وما اولهنی الی اشتیاق اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف
مرگ همچون گردن‌بند بر گردن دختران جوان ، کشیده و بسته شده است و من به دیدار نیاکان خود مشتاقم آنچنان اشتیاقی که یعقوب به دیدار یوسف داشت .
نکته: (از این لحظه به‌بعد سخنان امام‌حسین رنگ‌وبوی خون‌ومرگ دارد و میداندکه‌کشته خواهدشد) .  

خروج از مکه ( در پاسخ به برادرش محمدبن حنفیه) :
اتانی رسول‌الله(ص)بعد ما فارقتک ، فقال : یاحسین ، اخرج ، فان الله قدشاء ان یراک قتیلا
آنگاه که ازتو جدا شدم پیامبر آمدو فرمود ای‌حسین( از مکه) خارج شو که خداوندخواسته تو را کشته ببیند .
نکته : ( امام‌حسین تسلیم اراده خداوند و سوار بر سفینه‌ی مشیت‌وخواست او ، با خدا همکلام میشود و دعای عرفه را بعنوان منشور عشق و عرفان به یادگار میگذارد) . 

منزل تنعیم (پس از مصادره هدایای استانداریمن به یزید ، خطاب‌به شترداران گفت):
هرکس که دوست دارد با ما بعراق بیاید تمان کرایه او را خواهیم پرداخت و از همراهیش قدردانی می کنیم و هر شخصی که بخواهد از ما جدا شود بهمان اندازه که راه پیموده ، کرایه اش را خواهیم داد .

منزل‌ذات‌عرق
(درجواب‌بشربن‌غالب‌که‌گفت‌دل‌مردم‌کوفه‌باشماست‌وشمشیرشان‌بابنی‌امیه):
صدق اخو بنی صدیق ، انّ الله یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید
راست گفتی ای برادر اسدی ، همانا خداوند هرچه را بخواهد انجام میدهد و به هرچه اراده کند حکم میکند .

منزل ثعلبیه ( پس از بیداری از خواب بعدازظهر ) :

قد رأیت هاتفاً یقول : انتم تسیرون و المنایا تسیر بکم الی الجنة

در خواب هاتفی دیدم که میگفت : شما میروید و مرگ شما را به بهشت شتابان میراند .

منزل زباله ( پس از شنیدن خبر شهادت مسلم در دیدار با فرزدق شاعر) : 
رحم الله مسلماً ، فلقد صار الی روح الله و ریحانه و تحیته و رضوانه ، امّا انّه قدقضی ما علیه و بقی ما علینا
رحمت خدای بر مسلم باد او بسوی رحمت و بهشت و رضوان خدا رفت و آنچه بر عهده‌اش بود انجام داد ، و آنچه بر عهده‌ی ما هست ، هنوز باقی است .

منزل حاجز ( بهنگام شنیدن خبر شهادت قیس بن مسهر ) :
الّلهم اجعل لنا و لشیعتنا منزلاً کریماً و اجمع بینناوبینهم فی مستقرّ رحمتک انّک علی کلّ شی‌ء قدیر
خداوندا ،  برای ما و شیعیان ما جایگاهی والا و منزل نیکو قرارده ، و ما را در جوار رحمتت باهم جمع کن که تو بر هر چیزی قادر و توانایی .