امروز سخت ملتهب و بیقرار بودم ، حس نامعلومی آزارم میداد . غلیانی وصف ناشدنی در وجودم جوشش میکرد.

ما پیرمردها هرچی بیشتر پیش میرویم بموازات مقاومتر شدن ، میبایست قرار و آراممان نیز بیشتر شود . ولی قبول کنید که قضیه برعکس است .

دلواپسی و نگرانی از دست دادن چیزهایی که داریم ، نمیگذارد  ........

و هر چه سن بالاتر میرود این دلواپسی افزونتر میشود چون ارزش داشته‌ها بیشتر میگردد .

این که میگویند انسان هرچه پیرتر میشود حریصتر میشود کارشناسانه نیست ، پیرترها عاشق داشته‌هاشان هستند چون با داشتن آنها بقیه را دارند و تنها نمیمانند .

نزد پیرها ، ارزش هرچیز ، بمیزان خواستنی بودن آن چیز نزد دیگران(اطرافیان) است . حتّی اگر خود به آن تمایل چندان نداشته باشند .

بعنی دارای عشق واسطه‌ای هستند .

شفافتر بگویم : عاشق عاشقان داشته‌های خویشند .

ترهّات برای من ، داشته‌ی پربرکتی است و اگر خدای نکرده خشی به آن بیفتد و خاشاکی برآن بنشیند ، دلم آشوب میشود .

میدانید قوام گرفتن هرچیز به گذشت زمان محتاج است . بدیهی است وقتی این سلسله ترهات‌ها جا بیفتد ، دیگر  التهاب امروز را نخواهم داشت . 


تاریخ تحریر 89/11/27