کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

زمامداری علی (ع)

طی بیست و پنج سال دوران خلافت خلفای ثلاثه ( ابوبکر، عمر و عثمان ) ، علی(ع) یک ربع قرن از صحنه سیاسی جامعه حذف می‌شود . در این دوران بغایت ظریف و حساس ، زمامداران اسلامی از مسیری که رسول الله تعیین کرده است منحرف شده‌اند ، علی اگر اعتراض کند و علیه ظلم و باطل قیام نماید ، بی‌شک جمعی  انبوه از بنی هاشم و انصار و محبان با او همراه می‌شوند ، اما جامعه جوان آن روز اسلام دوشقه می‌شود یک  سو دختر و داماد پیامبر و بنی هاشم و سوی دیگر پدران همسران پیامبر و قبایل تیم و عدی ، جنگ خانگی . علی برای حفظ وحدت و پاسداری از نهال نوپای دین پیامبر باید سکوت کند ، نباید قیام کند . اما نه سکوتی از سر انزوا و گوشه گیری ، در عین این که شورش نمی‌کند و علم قیام برنمی افرازد ، با این همه نارضایتی خود را از وضع  موجود حاکمیت ابراز می‌کند ، صف خود را از صف حکام جدا می‌کند ، نشان می‌دهد که از حاکمیت ناراضی و معترض و مخالف است . چون به خوبی میداند اگر این مخالفت‌ها ابراز نشود ، این اقلیت معترض در مجذوبیتها و مرعوبیتها حل خواهند شد . بدین ترتیب 25 سال طول می‌کشد تا مردم خسته از ظلم و بیعدالتی و استبداد مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر شورش نمایند و به علی روی آورند . و علی (ع) علیرغم میل باطنی زمامداری سالهای ۳۵ تا ۴۰ هجری را بر عهده گرفت . زمامداری علی (ع) دارای چند شاخصه منحصر بفرد بود که سایر حکومت‌ها در تمامی اعصار و قرون از آن بی‌بهره بودند . 

اول : تا مردم نخواستند زمام امور را بدست نگرفت . علی نه با انقلاب و کودتای نظامی بر سر کار آمد ، نه با ارعاب و تهدید ازمردم بیعت گرفت ، بلکه با اقبال عموم مردم و انتخاب آزاد از سوی مردم برگزیده  شد . علی همواره در زمان زمامداری خود به این انتخاب و بیعت آزادانه استناد می‌کرد . از دیدگاه علی رضایت ، انتخاب و بیعت مردم جزئی از مشروعیت حاکمیت است .

دوم : در حکومت علی کرامت انسان در اعلی‌درجه آن رعایت می‌شد . آن هم انسان از آن حیث که انسان است  فارغ از این که مسلمان است یا مسیحی و یهودی ، مرد است یا زن ، شیعه و پیرو علی است یا از اهل سنت ، موافق و موید حکومت است یا مخالف . علی پس از بدست گرفتن حکومت هرگز کسی را به بیعت مجبور نکرد . نام آنان که باعلی بیعت نکردند ، به دقت در تاریخ ثبت است . برخلاف زمان شیخین ، آنان که از بیعت سرباز زدند به عنوان «قتیل الجن » ترور نشدند .

 سوم : علی هرگز حقیقت را فدای مصلحت نکرد و دین را ملعبه سیاست ننمود . او هرگز برای بقای قدرت دنیوی  به احدی باج نداد. برای حفظ ضوابط دینی نه از جنگ با عایشه ام المومنین و طلحه الخیر و زبیر از عشره مبشره  ابا کرد ، نه از پیشانی نشان‌دار از فراوانی سجود خوارج ذره‌ای تردید به خود راه داد و نه از کید و مکر معاویه .

چهارم: عدالت شاخص حکومت علی است . برخلاف خلیفه دوم حاضر نشد براساس سبقت در اسلام و میزان  حضور در غزوات و سرایا به اصحاب و شیوخ دیناری بیشتر از دیگران بدهد ، با همه مردم به تساوی و عدالت عمل  کرد . چنان بر خود سخت می‌گرفت مبادا که در گوشه‌ای از سرزمین پهناور تحت سیطره او فردی فقیرتر از او یافت شود .

پنجم : آزادی در حکومت علی در حد اعلای ممکن بود . حریت از مشخصات ذاتی حکومت علوی است . تا کسی  دست به اسلحه نبرده بود ، آزاد بود ، مخالفت کند ، انتقاد کند ، بیعت نکند . در حکومت علی خوارج علی رغم  مخالفت علنی با امام (ع) تا زمانی که دست به شمشیر نبرده بودند نه تنها آزاد بودند ، بلکه از بیت المال حقوق  می‌گرفتند . آن گاه که سران خوارج در مسجد کوفه در حضور جماعت به علی دشنام دادند سخن ناروا بر زبان  راندند ، غیرت امثال مالک اشتر به جوش آمد ، خواست با شمشیر ادبشان کند . این جمله علی بر تارک تاریخ جاودانه شد : تا زبان علی در کام است ، شمشیر او در نیام است . سخن گفتند ، پاسخ می‌دهیم ، وقتی شمشیر کشیدند شمشیر خواهیم کشید .

ششم : رعایت حقوق مخالفان . در حکومت علی نه مخالف ، و نه خانواده مخالفی مشمول محدودیت و تضییق اقتصادی و سیاسی قرار نگرفت . روزی زنی را در حال کشیدن مشک آب دید. مشکهای آب را از او گرفت و به  خانه‌اش حمل کرد ، در بین راه طی صحبت با زن دانست همسر این زن در صف محاربان به شمشیر خودش کشته شده است . امام بی آنکه خود را معرفی کند ، آن روز بخشی از کارهای خانه را به عهده گرفت ، با فرزندان آن زن بازی کرد ، وقتی زن که از طریق همسایگان متوجه موقعیت وی شد و از او عذرخواهی کرد ، علی  با دیدگان و صورت اشک آلود در پاسخ گفت : شما باید مرا ببخشید که از شما غافل بوده ام ، از خدا بخواهید مرا ببخشد .  

هفتم : عدم تکفیر و زدن برچسب به مخالفان و مدارای با آنها : میدانیم سرسخت ترین مخالفان علی از میان توده مردم که ابتدا با او بیعت کرده بودند و سپس از بیعت خارج گردیدند ،  مارقین ( که بعدها خوارج نام گرفتند ) بوده‌اند . با اینکه این گروه نهایتاً به تکفیر علی پرداختند ولیکن هرگز علی (ع) آنهارا به بی‌دینی متهم نکرد و به تکفیر آنها مبادرت ننمود .

بر اساس تمام اسناد تاریخی معتبر ، علی نه تنها مارقین (خوارج) را از قلمرو ایمان و از جمع مومنان خارج ندانست و آنان را تکفیر نکرد بلکه برعکس در طول دوران اختلاف و مجادله و حتی جنگ ، آنها را برادران و مؤمنانی صادق و پارسا دانست که به خطا رفته و در درک و تشخیص حقیقت دچار اشتباه شده‌اند . و همچنین پس از شکست خوارج نیز آنان را تحت تعقیب قرار نداد و بر خلاف آنچه که به غلط مشهور است T هرگز از آنان چهار هزار نفر نکشت .

علی به هنگام رویارویی با مارقین ، در چهارچوب افکار و باورها و سنت دینی و سیاسی و اخلاقی خود رفتار کرد و در هیچ شرایطی از آن کوتاه نیامد. علی در آغاز بسیار تلاش کرد که دوستان انشعابی و سرسخت و جزم اندیش خود را قانع کند که اشتباه می کنند و آنان را به فراموش کردن گذشته و جبران آن دعوت کرد و زمانی که از تغییر احوال و افکارشان ناامید شد تلاش وافر کرد که ساکت باشند و از لجاجت و تقابل نظامی و خشن دست بردارند و برای جلوگیری از جنگ و قتال و خونریزی از تمام تدابیر و شیوه ها سود جست. قابل توجه این که حتی اعلام کرد خوارج اگر ساکت باشند از جماعت ما خواهند بود. یعنی حتی در صورت انکار علی و اشتباهکار خواندن وی و بالاتر از آن تکفیر خلیفه، باز آنها را از مؤمنان و یاران خود می شمارد . و کوشش های فراوان می کند تا کار به جنگ کشیده نشود . و حتی می توان به یک ابتکار جالب و قابل توجه علی(ع) در جلوگیری از جنگ و به ویژه کاستن از چرخه خشونت و کشتار اشاره کرد. وقتی علی دانست که خوارج بیش از همه به یزیدبن قیس اعتماد دارند ، در فسطاط به نزد او میرود و پس از وضو و نماز با او گفتگو میکند و او را به امارت اصفهان می‌فرستد و آنگاه نزد خوارج باز میگردد . بظوریکه این اقدام موجب پراکندن گروه شورشی خوارج می‌شود و بالاتر اینکه ، علی . در هنگامه رویارویی در آوردگاه نهروان نیز خود جنگ و حمله را آغاز نکرد .