کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

به یاد مادران روستا

جمعه 26اردیبهشت ، سالروز درگذشت مادری است از مادران غیاثکلا ، در سال قبل هنوز داغ درگذشت دو تن از مادران (حاجیه صغری رمضانی و حاجیه زبیده تبخال) تازه بود و هنوز حال و هوای شهادت و میلاد مادر گیتی (حضرت فاطمه (س )) و خاطره روز مادر برقرار بود ، که این مادر به دیار باقی شتافت . مرحومه حاجیه بنین خرسندی همچون دیگر مادران غیاثکلا ، مصداق بارز یک مادربزرگ روستایی که عمرش با تلاش و زحمت و رنج و تعب همراه بود ، میباشد . شالیزارهای شمال شاهد بودند که او جوانی اش را به آفتاب و زیبایی اش را به خوشه های برنج داد تا ستاره های آسمان غیاثکلا سوسو بزنند و ماه در شبهای آن تلألو داشته باشد . به پاس کار و زحمت دلسوزانه این مادر و مادران این روستا ، سروده های مازندرانی ذیل تقدیم روح و همت بزرگوارانه‌شان میگردد .  


مِره یاد اِنه نَنِه جان ، ته بالِ سَـر                   خاخِرُ بِرار ، مِنه‌سر ته سینه‌سَـر

جانِ دل گپ زوئه ونگ کِرده پِسر                  سونِ تک‌‌تکِ ساعت  کِرده چِمــِر

ته سَـرِمـی سایه‌بون بِهِشتِ دارِ                     تـه سوئـال اِنگاری مـاهِ دَه وَ چارِ

تـه دِتـا چش نظـر و لطـفِ خِـــدا                   خـتِ و خـو ناشته مه‌جا نَیّـِه جِـدا

گهـره دَیبوم ، چَمّاله دَیّه ته دَس                    تــو دائـی با مهربونی لَس و لَس

سَر رِ اِشتی گهـره چمّـالهِ سَــر                     ناخِتــی درازِ شــو رِ کِـردی سـَـر

شویِ سر کنـار شیـه گهـــرهِ لا                     تـه خنـــدهِ سـویِ  اِفتـــاب جِــلا

کهو میرکاک گهرهِ سر رفـــعِ بِلا                   وشــــونِ میــــون قِــر زنگِلِمـــــا

کهومیرکاک گیراچِش رِ کِردِ کور                   حسودِگوش ، کوربیه قِرزَنگِ جور

دَس ره در ایاردی و رَوَنّ ِکِنــــار                  گِتی مِه وچهِ‌ی دس بونــه کَتـار

مِره دوش گیتی شی لِتکا کنـار                     لَته لِتکا ، پَمّـه‌جار و کنجــی جار

فِکا دسّ ِ چـــو بیِه هـائِـر بَلــــو                   نشاکار یـا که وِجیـن یـا که کَلــو

پنجه داشتی هنرِ قِفل و کِلــی                       سونِ شیر سختی­ها رِ کِردی پَلی

پَمّه نالِک و نشا ته چِشِ ســـو                     وِشونِ سَر تو ناشتی خِت و خو

شونِ سر و چَل‌وچلیبه و کَچّال                      سَـر و صِحـــرا دئیــه تـه دِمّــال


معنی لغات :

 بال : دست

چِمـِر : صدا ، آونگ

سوئال : پیشانی

ماه ده وَ چار : ماه شب چهارده

لوشه : لب

گهره : گهواره

کهو میرکاک : مهره ای به رنگ کبود که به اعتقاد عامیانه برای جلوگیری از تاثیر چشم بد موثر است.

قِر : نام یک زنگ در زبان مازندرانی که گرد می‌باشد و در درون آن زبانه‌ای قرار دارد که وقتی روی دسته گهواره نصب می‌شده ، با تکان دادن گهواره صدای زیبایی از آن تولید می‌شد.

کَتـار : بی حس

لِتکا: باغ

پمّه جار : زمین کشت پنبه

کنجی : کنجد

فکا : نوعی ابزار کشاورزی

بلو : نوعی ابزار کشاورزی

فِکا دسّ ِ چو بیا هائِر بَلـو : از فکا به عنوان چوب دستی و از بلو به عنوان تکیه گاه استفاده می کردی.

سون : مانند ، همانند ، شبیه ، مثل

پلی : پشت و رو (سونِ شیر سختی­هارِ کِردی پَلی: کنایه از کنار گذاشتن سختی ها و مشکلات است.

وِشونِسّـِر تو ناشتی خِت و خـو : برای آنها خواب و خوراک نداشتی.

شونِ سر ، چَل ، چلیبه ، کَچّـال : ابزارهای ساخت صنایع دستی ( همانند گلیم،جاجیم و قالی )

دئیه ته دِمّال : همراه تو بودند.


*****************


ته دسّه هیمه و رسِن بَوِرده            ته قِـدِّ نشاء و خرمن بَوِرده

اتـّا دم راحت دنیـا نکــــردی             ته عمر صحرا بـَتِـتِن  بَوِرده

شه جان‌ِمارِ خسّه‌تن بلاره              شه ننه‌ جانِ بوی پیرنِ بلاره

مِه گره رِ لس‌لس دایی تو              ته نصف‌شو مِسِ نشیی خو

ته خونّسی لالا تاصواحی              مِسِ داشتی آرزوهای نو به نو

دوشِ وَنِِّسی مشته هیمه            دَسِّ کف داشتی دِرشتِه  پینه

یا نشاء کردی یا دئی گو دمّال       باسرُتنِ خسِّه بیئی بَبایِ سَرمال

افتاب ته گتِ دلِّ گوشه نوونه        بهار ته نازِ دسِّ ونوشه نوونه 
                 اگه دنیایِ خشی همه مِسِه بووشه         

                 اتّا دَم مِه جانِ مارِ گرمِ کشه نووشه

معنی فارسی شعر :
دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است/

قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است/


حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی/

عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است/

به قربان تن خسته ی مادر بشوم/

فدای بوی پیراهن مادرم بشوم/


  مرا در گهواره آهسته تاب می دادی/

 نیمه شب ها برای من نمی خوابیدی/

برایم تا صبح لالایی می خواندی/   برایم آرزوهای تازه داشتی/

  کوله باری از هیزم بر پشتت می نهادی/

  کف دستانت پینه های درشت داشتی/

یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی/

با سرو تن خسته همپای پدر بودی
/

خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود/

بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد/

اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد/

هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت/

فلسفه سیاسی حکومت علوی

قاطبه مردم ایران در کنار دغدغه‌های بزرگ و کوچکشان ، دارای دو دغدغه اساسی 1- عدم آزادی و 2- تقسیم عادلانه ثروت میباشند . تا کنون همه تلاشهایی که توسط انسانهای آگاه و وجدانهای بیدار رخ داده و صورت می‌پذیرد ، برای تحقق  آزادی و تامین رفاه عمومی‌ست . بدیهی است هر چه آزادی ، بیشتر تحقق و تعمیق یابد ، و همچنین هرچه تقسیم عادلانه ثروت ، بیشتر ممکن شود و رواج یابد ، مشکلات جامعه کاهش  و امکان تطور کرامت انسانی افزایش می‌یابد.

باید بدانیم سه عامل مهم ( سیاست ، فرهنگ ، اقتصاد ) دخالت و تأثیر بسزایی در این دو امر دارا میباشند. بدینمعنی که وجوهی از عدم تحقق آزادی و شکاف‌طبقاتی موجود به حاکمیت سیاسی و وجوهی به فرهنگ عمومی و اجتماعی و دینی و صد البته وجوهی نیز به روند اقتصاد مرتبط است. حال با توجه به این واقعیت که هر سه مولفه (سیاست ، فرهنگ و اقتصاد) در عدم تحقق آزادی و وجود شکاف طبقاتی دخیل هستند . ضرورت دارد تا موضوع از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

دو امر کلان آزادی و تقسیم عادلانه ثروت میتواند از جنبههای گوناگون ارزشی و تاریخی ، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.

در تاریخ سیاسی جدید ایران زمین که با آغاز بیداری در ایران و سپس با شروع جنبش مشروطه آغاز شد ، دو مانع عمده نقش اصلی را داشته است ؛ یکی نظام استبدادی و دیگری تیره روزی اکثریت مردم . در اصل همین دو مسئله محوری از یکسو علت بخش بزرگی از ناکامی‌هاست و از طرف دیگر همین دو موضوع باعث تمامی جنبش های اجتماعی در ایران شده است .

همواره استمرار استبداد به لحاظ سیاسی - و سیلان ارزشهای سنتی ، ارزشهای عرفی و ارزشهای مدرن و امرزین از لحاظ فرهنگی - و تقسیم ناعادلانه ثروت به لحاظ اقتصادی ، باعث شده است که جامعه نتواند به ایده‌آل خود دسترسی پیدا کند.

و بدون تردید زمانی رهائی ملت از تمرکز قدرت و تمرکز ثروت تحقق می‌یابد که بحرانهای گوناگون جامعه ، همچون (شکاف ملت با دولت ، شکاف طبقات فرودست با طبقه فرادست ، شکاف سنت و مدرنیته ، شکاف روشنفکر با توده مردم) تعدیل یابند .

متاسفانه تا کنون نهادها و احزاب و جریانات فعال سیاسی ، بطور توأمان و همزمان موضوع نظام دمکراتیک ( آزادیخواه ) و تعدیل ثروت (نظام قسط) را مدنظر قرار نداده و در ترویج آن کوشا نبوده‌اند . و رویکردهای سیاسی آنها بگونه‌ای بوده است که برخی از آنها مروج دمکراسی و برخی حامی برابری و تعدیل ثروت باشند .

بیش از صدسال هست که از آغاز بیداری ایرانیان در عصرجدید می گذرد. و طی آن به دستاوردهای بزرگی در زمینه جنبش های اجتماعی ، تطور فرهنگی ، ادبیات جدید و شعرنو نائل شده‌است . اما در آفرینش فلسفه سیاسی جدید توفیق نداشته است . و به همین دلبل است که در ایران جنبش های اجتماعی باعث تحول‌اند و احزاب و جریانات سیاسی دنباله رو جنبش‌ها محسوب می‌گردند و خود توان تاثیرگذاری در روند جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های سیاسی توده مردم ندارند . زیرا توان رویکردهای سیاسی مناسب که بتواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد را ندارند. و همین کمبود و نقص موجب تسلط اندیشه فقاهتی در حوزه قدرت سیاسی شده است .

اکنون تعدیل ثروت بیشتر از جنبه ایدئولوژیک و عقیدتی مطرح میباشد و نه بعنوان یک نیاز اجتماعی و طبقاتی جامعه .

ایران امروز از نقطه نظر تئوریک و فکری با یک فقر جدی بویژه در عرصه فلسفه سیاسی روبروست . و بهمین دلیل نیازهایی همچون مشارکت همگانی در امر سیاست ، پی ریزی احزاب سیاسی مستقل ، نهادینه کردن آز ادی بیان و آزادی سیاسی ، فرهنگ آزادی خواهی و زندگی در شرایط نسبتا آزاد هم از جنبه سیاسی و هم از بعد اجتماعی ، امکان اعتراض و اعتصاب و حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و صنفی و شهروندی ، نه مطرح شده و نه امکان تحقق آن برآورد شده است .

شاید بعضی ها با خوشبینی وخوشخیالی بخواهند بگویند که گفتمان آزادی و آزادی‌خواهی در ایران به امری محوری و کلیدی مبدل شده ، پرسش این هست که حقیقتا برابری‌خواهی هم از نقطه نظر اجتماعی در ایران به یک پارامتر و موضوع اصلی مبدل شده است یا خیر؟

در عرصه آزادی خواهی ما چند نقطه عطف تاریخی داریم که در ضمیر خودآگاه ملت ما نهادینه شده است . تا جائیکه مطالبات کلیدی مانند (قانون - استقلال - آزادی) ، در هر سه (جنبش مشروطه - نهضت ملی - انقلاب بهمن57 ) متجلی شده است.

ولی متاسفانه از مشروطه بدین سو ما نقطه عطف طبقاتی نداریم ، و مسئله برابری طلبی و تعدیل شکاف طبقاتی و سمت‌گیری طبقاتی هنوز حتی به یک گفتمان تبدیل نشده است . با اینکه وجود شکاف طبقاتی دهشتناک روز به روز چهره اش در ابعاد گسترده و گوناگون نمایان می‌شود . و لیکن هنوز مطالبات جامعه عاری از تضاد طبقاتی در عمق خواسته های ما ریشه ندوانده است .

تا زمانی که کارگران آگاه و کلا نیروهای کار نتوانند نقطه عطف بیافریند امکان ندارد که گفتمان تعدیل شکاف طبقاتی به جان مایه قوی و کارساز بدل شود .

 رویکرد و گفتمان غالب در ایران ، آزادی و آزادی‌خواهی است . و متاسفانه در حوزه مسائل طبقاتی نقاط عطفی وجودندارد . واین امر موجب به هم خوردن ساختار مطالبات اجتماعی و قومی و طبقاتی شده است . بطوریکه طی دهه‌های گذشته جنبش‌های اجتماعی بر محور آزادی و آزادی‌خواهی چون بدون مشارکت طبقات فرودست صورت پذیرفته‌اند ، چندان فراگیر و موفق نبوده‌اند
زیرا طبقه فرودست ، بوسیله مذهب یا ملیت یا نظام های ارزشی مدرن به حرکت درنخواهد آمد. بلکه آنها با مطالبات طبقاتی‌ست که به صحنه درگیری و کشمکش و جدال کشیده می‌شوند. و تا زمانیکه مطالبات آزادیخواهانه‌ی طبقات فرادست با مطالبات عدالت خواهانه طبقات فرودست ، همسو نشوند ، امکان جنبش اجتماعی فراگیر میسر نخواهد شد . بدیهی است که رهگذر اتفاق و اتحاد این دو طبقه اجتماعی، فقط و فقط تدوین فلسفه سیاسی جدید براساس تفکر حکومت علوی که حاکمیت بر اساس آزادی و عدالت ، عاری از تسلط فقه و فقیهان است میباشد و بس . و ای کاش شیعیان آنحضرت در این روز خاص که میلاد آن بارزترین مصداق انسان کامل را به جشن نشسته‌اند ، به فلسفه سیاسی تشکیل این حکومت دست می‌یافتند

دوره دکتری مهندس صادق غیاثی

غیاثکلا را بسیار نشان از علم و دانش اهلش میتوان یافت ، چه آنگاه که از وجود فقیهان و علمای روحانی ، شهره بود و چه اکنون که خیل کثیری از فرهیختگان را ، همچون انجم بر تارک آسمان خویش درخشان دارد . 

روزگاری با اینکه مکنت مالی برای مردم این روستا نبود ، فرزندانش حتی تحصیل دبستانی و متوسطه خویش را در مدارس شهرهای بسیار دور مانند قم میگذراندند . زیرا اصولاً فراگیری دانش را ، علاوه برآمیختگی‌اش با مذهب ، از منابعی جستجو میکردند که سرآمد و متعالی باشد .

ای کاش جوانان غیاثکلا را فرصتی بود تا کانال ارتباطی پدران و بستگان فرهیخته و تحصیلکرده‌ی خویش با این فضای مجازی میشدند و با نگارش زندگینامه ی تحصیلی ایشان ، رزومه علمی این روستا را در دوسیه افتخاراتش ، منگنه می‌کردند .

و باز ای کاش این حقیر را نیز آنقدر آگاهی و اطلاعات از سرگذشت و بیوگرافی تحصیلکردان و فرهیختگان و نخبگان و چهره های شاخص غیاثکلا بود و یا لااقل در کنار آنها زندگی میکردم تا سر فرصت با اخذ اطلاعات از آنها ، زندگینامه ایشان را به نگارش در می آوردم . و لیکن متاسفانه نه جوانان را این انگیزه و فرصت است تا در مورد بزرگان خویش ، بذل وقت و انرژی نمایند و نه مرا آن شرائط و آگاهی که در خدمتگزاری توفیقی حاصل نمایم .

بدین جهت ناگزیر هستم تا خارج از هر نظم و ترتیبی ، قبل از نوشتن در مورد سوابق بزرگان علمی این روستا ( چه تحصیل کردگان و دانش پژوهان علوم قدیمه ی حوزوی و دینی _  چه تحصیلکردگان و دانش پژوهان عرصه علوم جدیده ی دانشگاهی و روشنفکری ) از یکی از فرزندان جوان این روستا که در زمینه تحصیلات عالیه دانشگاهی توفیقاتی چشمگیر فراهم نموده است سخن به میان آورم . 

و این بدان معنی نیست که غیاثکلا تاکنون عاری از چنین نخبگانی بوده است و یا هم اکنون شبیه آنرا ندارد . نه هرگز چنین نبوده و نخواهد بود . بلکه دلیل این نوشته , فقط به این دلیل است که آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگی باید چشید .

آری اگر تاکنون غیر از نوشتن 5 شرح حال در خصوص علمای غیاثکلا ( شیخ ملاحسین خرقه پوش - شیخ محمود غیاثی - آیت اله شیخ محمدعلی جالوی نژاد - آیت اله شیخ علی غیاثی - حجت الاسلام و المسلمین شیخ ابراهیم خرسندی ) ، بدلیل فقدان اطلاعات از زندگینامه ی تحصیلی بزرگانی چون ( مهندس زین العابدین قاسمی -مهندس محمد باقر جالوی - مهندس محمدعلی فرجی - حاج علیرضا غیاثی - حاج عسگری حسین زاده - شیخ علی اکبر غیاثی- آقای عباسعلی علیزاده  - دکتر عبدالعلی تقی زاده - مهندس طالب سیفی - آقای هادی جالوی نژاد - آقای محسن فرجپور - مهندس عزت علیزاده - دکتر محسن غیاثی - حاج کمال الدین قاسمی - آقای اسماعیل نوری زاده - دکتر غلامعلی غیاثی -  حجت الاسلام شیخ مهدی غیاثی - حجت الاسلام سید محمد کریمیان - حجت الاسلام سید مهدی حسینیان - مهندس محمدتقی غیاثی - دکتر محسن کریمیان -  سرکارخانم قدسیه جالوی نژاد - سرکار خانم حدیثه قاسمی و بسیاری از فرهیختگان دیگر از نسل جدید .....) ، میسر نگردید تا شرح حال آنها نوشته شود ، روا نیست و دلیلی ندارد تا اکنون که میتوان از جوان خوش حافظه و نخبه و دانشمند روستای غیاثکلا بنام مهندس محمد صادق غیاثی ، که تقریباً از شرح حالش ، مرا آگاهی است ، ننویسم و صرفاً بدلیل رعایت تقدم و تاخر حریم پیشکسوتی ، حق غیاثکلا در تفاخرش به این جوان فرهیخته ، به تأخیر افتد .

امید است که این امر به سایر چهرهای علمی غیاثکلا ، تسری یابد . و انتظار و توقع نگارش در خصوص آنها به این حقیر منحصر نشود و هر کس را که اندک وسع و امکان وجود دارد تا در مورد نزدیکان خویش بنویسد ، واجب است کوتاهی نکرده و در ثبت افتخارات غیاثکلا مشارکت نماید .



زندگینامه تحصیلی مهندس محمد صادق غیاثی دانشجوی ممتاز دکترای مهندسی مکانیک (جامدات)

محمد صادق غیاثی فرزند دکتر محسن غیاثی در مهر 1367 بهنگامی که پدرش دانشجوی ترم آخر دوره دکترای حقوق (رشته جرم شناسی) دانشگاه تربیت مدرس و ساکن خوابگاه متاهلی کوی دانشگاه در امیرآباد تهران بود ، پای به عرصه وجود گذاشت و در محیط علم و فرهنگ و ادب بالید و به سن هفت سالگی رسید .



دوره پنجساله ابتدایی را در دبستان نمونه مردمی شهید رجائی منطقه 6 تهران ( خیابان فاطمی) با معدل 19/90 به پایان برد.



و در سال 1379 به مدرسه راهنمایی شهید انوار منطقه 14 تهران واقع در بلوار ابوذر وارد شد و دوره راهنمایی را با معدل 19/70 در آن مدرسه و متعاقباً مدرک دیپلم رشته ریاضی را در دبیرستان ملاصدرا که در مجاورت مدرسه راهنمایی واقع بود ،  با معدل 19/5 اخذ نمود .



وی بی آنکه از کلاسهای تقویتی موسسات آموزش کنکور بهره گیرد ، صرفاً با اتکاء به هوش و ذکاوت شخصی و تلاش و همت شبانه روزی و آموزشهای مرکز پیش دانشگاهی نمونه دولتی شهید صنیعی فر تهران ، ضمن اخذ مدرک پیش دانشگاهی با معدل 18/5 موفق به قبولی در کنکور سال 1385 با رتبه 272 و پذیرش در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تهران گردید .



او طی 8 ترم تحصیل در دانشگاه تهران با معدل الف و احراز مراتب نخبگی ، ضمناً تدریس خصوص در موسسات کنکور و پژوهش در زمینه طراحی خودروهای الکتریکی را نیز دنبال میکرد بطوریکه در مسابقات ملی طراحی خودروهای الکتریکی سال 89  در مرحله اول نفر سوم و در مرحله دوم نفر دوم مسابقات شد و در مرحله نهایی مسابقات که شرائط برای اول شدن گروه ایشان فراهم بود ، متاسفانه بدلیل آسیب دیدگی خودروی طراحی شده قبل از شروع مسابقات , امکان ادامه مسابقات میسر نگردید . شایان ذکر است که نامبرده توفیق یافت که طی این دوره از دانشجویی خویش در سال 1386 سفری به مکه و مدینه و در سال 1389 سفری به عراق داشته باشد و زائر بیت اله و مسجد النبی و کربلا و نجف و عتبات گردد .



مهندس محمد صادق غیاثی در سال 1389 بلافاصله پس از اخذ مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک ، با قبول شدن در رشته بیو مکانیک و تحصیل محققانه در این رشته ، در اسفند 1391 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد طراحی کاربردی مکانیک (جامدات) با معدل 18/5 از دانشگاه صنعتی شریف شد .

علاقه نامبرده به تحصیلات تا بالاترین سطوح علمی ، انگیزه ی او را برای مهاجرت به اروپا برانگیخته نمود و با اینکه شرائط سفر و پذیرفته شدن وی توسط مجامع جذب دانشمندان ایرانی مهیا بود ، ولی بدلیل تعلقات میهنی ، از غزیمت به خارج منصرف و با شرکت در کنکور دکترای سال 92 ، خوشبختانه با رتبه 11 در رشته مکانیک قبول شد و بزودی پس از تعیین دانشگاه محل تحصیل ، دوره جدید از تحصیلات عالیه را سپری خواهد کرد .

ضمن عرض تبریکات صمیمانه به این مهندس عزیز ، آرزومند توفیقات روزافزون ایشان هستم .