کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

با حسین در صحنه (2)

از روز 27 ذی‌الحجه سال 60 هجری‌قمری ، هنگامیکه حربن‌یزبدریاحی در منطقه کوه " ذوحسم " راه را بر امام‌حسین(ع) سدّ کرد ، تا روز دوم محرم سال 61 هجری‌قمری ، که امام پای در خاک کربلا نهاد ، بر امام بسیار سخت گذشت . هرچند امام نسبت به سرنوشت محتوم خویش مطلع بود و از زمانیکه حضرت‌رسول(ص) وی را در جریان خواست و مشیت خداوند قرار داد و از پی همین خبر ، بر مرکب مرگ نشست و از مکه خارج شد ، امام بارها و به اشکال‌مختلف ، شهید شدن خویش را مطرح نموده بود . ولیکن اکنون که حر ریاحی  راه رفتنش به کوفه و نیز برگشتنش به مکه و یا مدینه را ، بسته بود و او بناچار از مسیری نامعلوم تحت‌تعقیب سایه‌وار  حر و سپاهش ، طی طریق میکرد ، نمیدانست مشیت و اراده خدا چگونه و کجا تحقق خواهد یافت . اکنون در وضعیت و شرائط نگران کننده‌ای قرار گرفته بود و بیم آن داشت ، که نکند اشتیاقش جهت دیدار معبود  بی پاسخ بماند و یا زمان وصالش به معشوق طولانی شود . و لذا  طی پنج روز 28 ذی‌حجه تا دوم محرم را که بلاتکلیف یکی یکی از منازل البیضه و عذیب‌الهجانات و قادسیه و قصربنی‌مقاتل می‌گذشت بر التهاب و تشویش اش افزوده می‌شد . تا اینکه در روز دوم محرم به مکانی رسید که با ورود به آن آرامشی قلبش را فرا گرفت و تسکینی بر التهاب درونش فائق آمد . نام سرزمین را جویا شد ( ما اسم هذه الارض ) ؟   چون نام کربلا پرده گوشش را نوازش داد ، بی اختیار فرمود :

اللهم انّی اعوذ بک من الکرب و البلاء 

            پروردگارا از اندوه و بلا به تو پناه میبرم .             

برای خواندن فرمایشات امام در این سه روز مطالب ذیل را قرائت مینمائیم .


                                                          *********  

 

عذیب الهجانات(هنگامیکه حرّ بدستور ابن‌زیاد بر سختگیری‌اش نسبت به امام افزود ، امام طی خطبه‌ای ): 

انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تنکّرت و تغیّرت ............. الا ترون الی الحقّ لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه ، لیرغب المومن فی لقاء ربّه محقّاً فانّی لا اری الموت الّا السّعاد‌‌ه والحیاه مع الظالمین الّا برما

ای یاران من ، می‌بینید که چگونه بلا و شدت برما وارد گردید . همانا راه ورسم روزگار وارونه شد و صورت کریه آن پدیدار گشت ........................... آیا نمی‌بینید که کسی به حق عمل نمیکند و برای باطل انتهایی نیست ؟ در چنین وضعی یک مرد خدا باید طالب مرگ باشد و بدون تردید ، لقای پروردگار خود را آرزو کند ، و من در این شرائط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و ننگ نمی‌بینم . 

کربلا ( وقتی به سرزمین کربلاء رسید و دانست آنجا کربلاست ) :

هذا موضع کرب و بلاء ، انزلوا ، هاهنا محطّ رحالنا و مسفک دمائنا و هنا محلّ قبورنا بهذا حدّثنی جدّی رسول‌الله

این مکان اندوه و سختی و بلا است ، رحل اقامت بیفکنید ، بخدا اینجا محل خوابیدن شتر ما و جای ریخته شدن خون ما و قتلگاه و مدفن ماست و همین را جدّم رسول خدا به من خبر داد . 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد