ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است . پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند .
شیخ پیش او رفت و سلام کرد .
بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی ؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی .
گفت تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد میکنی ؟ عرض کرد آری .
بهلول پرسید : طعام چگونه میخوری ؟
عرض کرد اول «بسمالله» میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه کوچک
برمیدارم ، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر
نمیکنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر لقمه که میخورم
«بسمالله» میگویم و در اول و آخر دست میشویم .
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو میخواهی که مرشد خلق باشی در
صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمیدانی و به راه خود رفت .
مریدان شیخ را گفتند : یا شیخ این مرد دیوانه است . خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید .
بهلول پرسید : چه کسی هستی ؟
جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمیداند .
بهلول گفت : آیا سخن گفتن خود را میدانی ؟
عرض کرد آری .
سخن به قدر میگویم و بیحساب نمیگویم و به قدر فهم مستمعان میگویم و خلق
را به خدا و رسول دعوت میکنم و چندان سخن نمیگویم که مردم از من ملول
شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت میکنم . پس هر چه تعلق به آداب
کلام داشت بیان کرد .
بهلول گفت : گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمیدانی . پس برخاست و
برفت . مریدان گفتند : یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است ، تو از
دیوانه چه توقع داری ؟ جنید گفت : مرا با او کار است ، شما نمیدانید .
باز به دنبال او رفت تا به او رسید .
بهلول گفت : از من چه میخواهی ؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمیدانی ، آیا آداب خوابیدن خود را میدانی ؟
عرض کرد آری ، چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم ، پس آنچه
آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد .
بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمیدانی . خواست برخیزد جنید دامنش
را بگرفت و گفت : ای بهلول من هیچ نمیدانم ، تو قربةالیالله مرا بیاموز .
بهلول گفت : بدان اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمهحلال باشد و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود .
جنید گفت : جزاک الله خیراً ! و بهلول ادامه داد :
در سخنگفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای
باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود ، هر عبارت
که بگویی آن وبال تو باشد . پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد .
و امّا در بارهی خواب ، اینها که گفتی همه فرع است ؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد .