ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
چون ظهور منجی منطقاً مختص زمانی خواهد بود که بدلیل فاصله گرفتن آدمیان از انسانیت و فضائل و صفات انسانی ، و بدذاتی مفرطی که دچارش میشوند ، چنان سطح ظلم و ستم و بیعدالتی متقابل در جوامع بشری افزایش مییابد که بطور فراگیر و همگانی بر تمامی ابعاد و جوانب روابط انسانها (با خودشان و با همه انسانها و با طبیعت و محیط زندگیشان و با تمامی موجودات زنده اطرافشان) چنگ زده و سیطره مییابد . و چون آدمیان هرگز راهی برای رهایی از آن همه بیدادگری ، با دست خویش نیافته و نمیتوانند با قیام "خویش علیه خویش" ظلم "خویشساخته" را ریشه کن نمایند . لذا از عمق جان ظهور منجی را مطالبه مینمایند که بلکه به دست او ، از شرّ ظلم و بیعدالتی و ستمی که به دست خویش برای خویش رقم زدهاند رهایی یابند .
پس این انتظاری که اکنون در جوامع بشری و بخصوص در جهان سوم مسلمان نشین و بویژه بین شیعیان معترض و به تنگ آمده ، ساری و جاری است ، هیچ مناسبتی با انتظار واقعی و حقیقی ندارد .
اینگونه انتظارها از همان ابتدای استقرار مکتب اسلام ، هنوز چند دهه از فوت پیامبر نگذشته بود ، ابتدا جامعه مسلمانان و سپس شیعیان را دچار خویش نمود و تا هنوز ادامه دارد .
از همان زمان امام علی(ع) بدلیل همین ذهنیت اشتباهی که از انتظار وجود داشت و نیز بدلیل شرائطی نامطلوبی که زندگی مردم دستخوش آن میگردید ، بعضی مردم وی را موعود و قائم تلقی مینمودند . این امر کم و بیش برای امام حسن و امام حسین و امام سجاد و زیدبن علی نیز وجود داشت ، تا آنجا که موجب انشعابات و گروههای محتلف شیعی و غیر شیعی گردید .
امام باقر و امام صادق بیش از همه بعنوان قائم مورد استقبال قرار میگرفتند بطوریکه آن دو بزرگوار برای اثبات انکار قائم بودن خویش ، ناگزیر بودند روایات بسیاری در ارتباط با خصوصیات آخرالزمان و حضرت قائم از خویش باقی گذارند .
حتی در زمان حیات امام صادق و ظلم عباسیان ، وقتی عدهای انکار قائم بودن امام صادق را از او مشاهده میکردند و درمقابل مبارزات و شورش اسماعیل فرزند امام صادق را شاهد بودند ، گرد اسماعیل جمع شده و وی را قائم آل محمد پنداشته و هوادار او شده بودند . با اینکه اسماعیل دو سال جلوتر از امام صادق فوت نموده بود لیکن با تصور اینکه امام صادق اورا پنهان نموده تا بعنوان جانشین برایش باقی بماند ، لذا اسماعیل را بقیةاله قلمداد نموده و حتی بعد از فوت امام صادق ، بعنوان امام غائب هوادار او بودند .
ذهنیت انتظار و شرائط موجود حاکم بر جامعه در قرن دوم هجری قمری ، آنقدر در رفتار مردم تاثیر گذار بود که در هر برهه از زمان ، بهنگام فوت هر کدام از ائمه شیعه ، رهبری و زعامت و نقش راویان حدیث را دچار بحران مینمود بدانسان که پس از رحلت امام کاظم تا مدتی شیعیان برجسته ، او را زنده و غائب تصور میکردند .
پس از رحلت امام رضا چون فرزندش امام جواد هفت ساله بود تا مدتی ، بلاتکلیفی و وقفهای بسیار جدی در زعامت شیعیان ایجاد شده بود و بعد هم که امامت وی را پذیرفتند ، نگرش مردم در تعریف و مفهوم امامت ، استحاله گردید و این مفهوم به سمت جنبه فوق طبیعی سوق پیدا کرد .
امامت امام هادی در سنین خرسالی ، جنبه فوق طبیعی مفهوم امامت را تقویت نمود و از امام چهرهای بیش از آنچه که خود ائمه بر آن اذعان داشتند ، برای شیعیان تصویر نمود .
امامت امام عسگری علاوه بر اینکه مواجه با ادعای امامت برادر ناتنیاش جعفر بود ، با ایرادات و انتقادات جامعه نیز همراه بود . از آنجا که امام عسگری شرائط مبهم امامت را در برههی زمانی بعد از خویش میدانست لذا شیوه پاسخگوییاش به سوالات فقهی مردم با روش و سیره اجدادش متفاوت بود زیرا وی به منظور خودکفاکردن جامعه جهت پاسخیابی خودجوش و غیرتقلیدی ، سعی مینمود سوالات را باروش استدلال و اجتهاد پاسخ گوید و این روش چون برای مردم آشنا نبود لذا با ایرادات و انتقادات آنها روبرو میگردید .
امام عسگری نزد مردم و در انظار عموم فرزندی نداشت و شیعیان همواره نگران امامت بعد از او بودند ولیکن بلافاصله بعد از رحلتش در سال 260 هجری ، خواص اصحاب به ریاست عثمان بن سعید عمری ، وجود فرزندی پنجساله از امام عسگری را به جامعه شیعیان بشارت دادند .
با اینحال سردرگمی همگانی بر جامعه شیعی مستولی بود و بدین سبب گروهی از مردم به جعفر (برادر ناتنی امام عسگری) گرویدند و گروهی به سایر فرقههای شیعی و غیرشیعی روی آوردند .
در پایان قرن سوم ، شیعیان عراق به دو جامعه مخالف تقسیم شده بودند ، گروهی به فرزند نادیده و پنهان حضرت عسگری اعتقاد داشتند و گروه دیگر پیرامون فرزند و فرزندان جعفر گرد آمده بودند .
در نیمه اول قرن چهارم نفوذ شیعه به بالاترین حد خویش ارتقاء یافته بود بطوریکه مورخان آنرا قرن شیعه نامیدند ، در این برهه همه معتقد بودند که اگر امام غائب به خاطر خوف جانی به غیبت رفته است و منتظر است با 313 تن هوادار شمشیرزن خروج نماید ، اکنون که شیعه بیشترین اقتدار و نفوذ را دارا میباشد بهترین زمان برای ظهور آنحضرت میباشد .
بدنبال آنهمه اشتیاق و التهاب عراقیان در نیمه اول قرن چهارم برای ظهور ، از اینکه این امر تحقق نیافته بود در اوائل دهه چهارم قرن چهارم ، اکثریت مطلق شیعیان عراق در شک و تزلزل شدید قرار گرفته و هر یک به نحوی وجود امام غائب 175 ساله را انکار میکردند .