ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
سالی که گذشت ، هر چه بود و با هر دلخوشی و دلهرهای که قرین بود ، و سالی که میآید ، هر چه باشد و با هر نوش و نیشی که همراه باشد ، و سالهای پیشین و پسین دیگر، هرگونه که بودند و هرگونه که باشند ، جامهایی تهی و بیرنگاند که ما در آنها میریزیم شرابی را که میخواهیم و به آنها میزنیم رنگ و نقشی را که میجوییم و خود از سقایت و بادهریزی خود ، هر چه باشد و هر چقدر ، سرمست میشویم و دیگری را نیز بینصیب نخواهیم گذاشت . این بادهها که دستمایهی خود ماست ، چه بسا بادهی رنج و نادانی و کینتوزی باشد و چه بهتر که بادهی آرامش و دانایی و مهربانی باشد . میتوانیم در دستان گِلیمان مان گُل بکاریم ، گُل بفروشیم و گُل تعارف کنیم ، یا با دستانمان خار بچینیم و خوار شویم .
سالها ، میهمان مایند و به دستان ما چشم دوختهاند . سالها طفیلیاند و بهانهای بیش نیستند . ما همواره بودهایم و دهر ما را هلاک نمیکند . این ماییم که روزگاران را اوج و فرود میبخشیم . ماییم که سرشار میکنیم تهیها را ، ماییم که مینوشیم از همان لبالبشدههای با دست خودمان ، و ماییم که دیگران را نیز میهمان بزمِ از تهی سرشار خود میسازیم . امیدوارم ما ، همین خود ما و باز هم خود ما ، بهترینها را بخواهیم و بیابیم .