کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

سفرنامه خوزستان در نوروز 93

در دوران ایران باستان ( پیش از اسلام ) پدیده ای به عنوان صنعت گردشگری وجودی به صورت امروزی نداشته و تنها تاخت و تاز کشورهای مختلف به ایران موجب می گردیده است که مورخین بیگانه در نقش یک گردشگر از چگونگی زندگی مردم و شرایط اجتماعی ایران اطلاعاتی به دست بدهند .

پس از گشوده شدن ایران به دست اعراب و یکپارچه شدن تقریبی کلیه ممالکی که به دست آنها فتح شده بود، جهانگردان به نامی از ایران بازدید نموده و سفرنامه های قابل اعتنایی از خود به یادگار گذاشته اند. مشهورترین جهانگردان خارجی که از ایران بازدید نموده و آثاری به صورت سیاحت‌نامه از خود به جای گذاشته‌اند عبارتند از :

ابن حوقل ، کتاب «صورة الارض» - مقدسی ، کتاب «احسن التقاسیم فی معرفت الاقالیم» - یاقوت حُمَوی ، کتاب «معجم‌البلدان» - 

ابن بطوطه مراکشی ، سفرنامه «تحفه النظار فی غرائب الاسفار» - هانری رئه دالمانی (سیاح فرانسوی) ، سفرنامه‌ای "از خراسان تا بختیاری" - لارنس لکهارت ،  کتاب «انقراض سلسلة صفویه و ایام استیلای افاغنه» -

مجموعه سفرنامه های این جهانگردان تصویری مطلوب از زیبایی های طبیعی، جاذبه های باستانشاسی و آداب و رسوم مردم و میهمان نوازی ایرانیان توأم با پاره ای انتقاد برای کشورهای گوناگون دنیا ترسیم کرده است.

به ضرس قاطع می توان ادعا نمود که شمار کسانی که اینگونه سفرنامه‌ها را مطالعه کرده‌اند ، رقم در خور توجهی نخواهد بود. اصولاً ما مردم ایران فقط ادعای شناخت تاریخ کشورمان را داریم وگرنه کمتر کسی وقت خود را صرف مطالعه عملی تاریخ و فرهنگ کشور خود کرده است. تردیدی نداشته باشید که حتی اگر از کسانی که نام کورش را با افتخار هر چه بیشتر ادا می کنند، بپرسید که این مردِ بزرگِ تاریخ ایران و جهان در چه زمانی سلطنت می کرده است، کمتر کسی از میان آنها پاسخ درستی یه این پرسش خواهد داد. به قول مولانا: ما همه شیریم شیران عَلَم  /  حمله مان از باد باشد دم به دم به تعبیر دیگر ما ایرانی ها بیشتر از اونی که میدونیم ، حرف میزنیم و ادعا داریم .

ایام عید نوروز امسال ، برای من و خانواده‌ام نیز حاوی سفری بود به سمت استان خوزستان در جنوب‌غربی ایران که طی چندین پست سفرنامه ی آن ایجاد میشود . البته این سفر از قبل طراحی و برنامه‌ریزی نشده بود . جمله‌ای هست معروف که میگوید العبد یدبّر و الله یقدّر یعنی بنده تدبیر میکند و خدا تقدیر . لیکن در خصوص این سفر بواقع خداوند مقدر کرد و بنده‌اش که من و خانواده ام باشند تصمیم و تدبیر نمودیم .

تا قبل ازعید تصمیم ما بر این منوال بود که امسال عید را ما به غیاثکلا نرویم بلکه ما در مهاجران اراک بمانیم و میزبان غیاثکلایی‌ها باشیم و اگر هم قصد مسافرت ایاد شود ، به نقطه‌ای از ایران سفر کنیم که غیاثکلایی‌ها ساکن هستند . حسب این تدبیر بدمان نمی‌آمد که اگر آقای عباسعلی علیزاده در تبریز حضور دارند سفری به تبریز داشته باشیم . لیکن چون نامبرده این ایام در ترکیه حضور داشتند لذا سفر تبریز به کلی منتفی شد . هنوز تصیم سفر بعدی را نگرفته بودیم . که در روز 28 مرداد آقای حاج کاظم جال و خانواده اش مرکب از چهارنفر (خودش - همسرش حاجیه شهربانو - فرزندش آقا مجتبی - و خواهرزاده اش آقای مصطفی حسینیان)   که در حال عبور از مهاجران جهت سفر به بندر ماهشهر خوزستان بودند ، افتخار دادند که برای خواب و صبحانه روز 29 اسفند در مهاجران استراحت نمایند . و پشت سر آنها آقایان رحمت علیزاده و صمد اقبالفر(تبخال - تکخال) به همراه همسر و فرزندانشان , توفیق میزبانی ناهار و شام اول فروردین را نصیب ما نمودند . و به هنگام میل صبحانه روز دوم فروردین طی مذاکره تلفنی آفای رحمت‌اله علیزاده و برادرش آقای مهندس قدرت‌اله علیزاده ( پسرعمه‌های من و همسرم ) ، منزلی برای بیتوته وخواب شبانه در اهواز فراهم شد . و همین امر باعث انعقاد نطفه‌ی سفر ما به خوزستان شد . لذا طی هماهنگیهای تلفنی که اینجانب با آقای مهندس قدرت علیزاده در روز دوم فروردین داشتم کلید منزل شهید شعبانی صدر در اهواز که خالی از سکنه بود ، به اینجانب واگذار گردید و بعد از نماز صبح روز سوم فروردین حرکت به سمت خوزستان ازمبدأ مهاجران استارت خورد . حول و حوش ساعت 11 روز سوم فروردین (پس از عبور ازشهرهای بروجرد و خرم آباد و آزادراه تونلهای زال و پلدختر) به اندیمشک رسیدیم و با دیدن (سد دز و پل باستانی دزفول و اقامه نماز ظهر و عصر در سبزقبا و زیارت مرقد دانیال نبی در شوش ومشاهده معبد چغا زنبیل درهفت تپه) آنروز به پایان رسید . صرف شام و خواب دراهواز صورت گرفت و روز چهارم فروردین برای سیر وسیاخت آبادان و خرمشهر اختصاص یافت و شام و خواب به اتفاق آقایان رحمت علیزاده و صمد اقبالفر در اهواز سپری شد . و صبح روز پنجم فروردین به سمت ماهشهر اعزام شدیم . پس از بازدید از بندر امام خمینی ماهشهر ، در همانروز به منزل اهواز مراجعت وخانه را تخلیه وکلید را به سرایدار تحویل دادیم  و به سمت شوشتر عزیمت نموده و در ساعت 12 نیمه شب به منزل آقای حسین زاده واقع در ترکالکی گتوند ورود یافته و به اتفاق آقای رحمت علیزاده و آقای صمد اقبالفر و خانواده هایشان ، تا 5 بعدازظهر روز ششم فروردین مهمان ایشان بودیم .و پس از آن تمامی به سمت مهاجران اراک بازگشت نمودیم .

در این سفر چهار روزه که سرشار از خاطرات به یاد ماندنی بود . هر مکانی که برای بازدید مورد مشاهده ما قرارگرفت ، زیبایی ها و جذابیت های خاص خود را داشت . لیکن وقتی از خود و خانواده ام نظر سنجی کردم ، همگی بازدید از بندر امام خمینی ماهشهر را زیباتر و جالب تر معرفی نمودند . به همین دلیل در اولین پست به توصیف و توضیح بازدید از بندرماهشهر پرداخته و شرح بازدیدهای دیگر به پستهای دیگر واگذار میشود .       

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد