ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
مجله گوهران در سال 85 مصاحبهای پیرامون نیما یوشیج با سیمین دانشور
چاپ کرده که او در این مصاحبه خاطراتی را از موسی صدر و نیما و جلال بیان
کرده بود . بخشی از حرف های سیمین دانشور بدین شرح است :
«موسی صدر خیلی خوش تیپ بود . غروب بود ، موسی صدر اومد ، در زد . اون یکی از زیباترین مردهای
دنیا بود . چشمهای خاکستری ، درشت ، زیبا ، لباس آخوندیش هم شیک ، از این سینه
کفتریها ، من در رو باز کردم .
گفتم : ببینم ! شما امامی ، پیغمبری ! تو حق نداری اینقدر خوشگل باشی ! خندید ،
گفت : جلال هست ؟ گفتم : آره ، بیا تو . اومد تو . نیمام که همیشه اینجا بود…….
دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم .
نیما تو خاطراتش نوشته که : سیمین محو جلال و جبروت امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم .
موسی صدر سه چهار روز اینجا موند . نیما خیلی حسودیش شد . نیما خیلی وسواسی
بود . باید چایی رو خودم میریختم . تفاله نداشته باشه . سرش هم اینقد خالی
باشه . خودمم میدادم بهش . من محو جمال صدر شدم . خیلی زیبا بود . بعد سه چهار
روز موند و بعد ما رفتیم قم . او رئیس نهضت امل در لبنان بود . «سووشون» رو
او به عربی ترجمه کرد . آورده بود برامون . بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه
بیرونی و اندرونی بود . ولی میدیدمش . شام و نهار اینا میدیدیمش .»
نقل از مجله گوهران (ویژه نیما یوشیج)، 13دی1385