کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد
کندوی عسل غیاثکلا

کندوی عسل غیاثکلا

اگر فکر تو با ما یار باشد *** در این کندو عسل بسیار باشد

فلسفه سیاسی حکومت علوی

قاطبه مردم ایران در کنار دغدغه‌های بزرگ و کوچکشان ، دارای دو دغدغه اساسی 1- عدم آزادی و 2- تقسیم عادلانه ثروت میباشند . تا کنون همه تلاشهایی که توسط انسانهای آگاه و وجدانهای بیدار رخ داده و صورت می‌پذیرد ، برای تحقق  آزادی و تامین رفاه عمومی‌ست . بدیهی است هر چه آزادی ، بیشتر تحقق و تعمیق یابد ، و همچنین هرچه تقسیم عادلانه ثروت ، بیشتر ممکن شود و رواج یابد ، مشکلات جامعه کاهش  و امکان تطور کرامت انسانی افزایش می‌یابد.

باید بدانیم سه عامل مهم ( سیاست ، فرهنگ ، اقتصاد ) دخالت و تأثیر بسزایی در این دو امر دارا میباشند. بدینمعنی که وجوهی از عدم تحقق آزادی و شکاف‌طبقاتی موجود به حاکمیت سیاسی و وجوهی به فرهنگ عمومی و اجتماعی و دینی و صد البته وجوهی نیز به روند اقتصاد مرتبط است. حال با توجه به این واقعیت که هر سه مولفه (سیاست ، فرهنگ و اقتصاد) در عدم تحقق آزادی و وجود شکاف طبقاتی دخیل هستند . ضرورت دارد تا موضوع از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

دو امر کلان آزادی و تقسیم عادلانه ثروت میتواند از جنبههای گوناگون ارزشی و تاریخی ، مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.

در تاریخ سیاسی جدید ایران زمین که با آغاز بیداری در ایران و سپس با شروع جنبش مشروطه آغاز شد ، دو مانع عمده نقش اصلی را داشته است ؛ یکی نظام استبدادی و دیگری تیره روزی اکثریت مردم . در اصل همین دو مسئله محوری از یکسو علت بخش بزرگی از ناکامی‌هاست و از طرف دیگر همین دو موضوع باعث تمامی جنبش های اجتماعی در ایران شده است .

همواره استمرار استبداد به لحاظ سیاسی - و سیلان ارزشهای سنتی ، ارزشهای عرفی و ارزشهای مدرن و امرزین از لحاظ فرهنگی - و تقسیم ناعادلانه ثروت به لحاظ اقتصادی ، باعث شده است که جامعه نتواند به ایده‌آل خود دسترسی پیدا کند.

و بدون تردید زمانی رهائی ملت از تمرکز قدرت و تمرکز ثروت تحقق می‌یابد که بحرانهای گوناگون جامعه ، همچون (شکاف ملت با دولت ، شکاف طبقات فرودست با طبقه فرادست ، شکاف سنت و مدرنیته ، شکاف روشنفکر با توده مردم) تعدیل یابند .

متاسفانه تا کنون نهادها و احزاب و جریانات فعال سیاسی ، بطور توأمان و همزمان موضوع نظام دمکراتیک ( آزادیخواه ) و تعدیل ثروت (نظام قسط) را مدنظر قرار نداده و در ترویج آن کوشا نبوده‌اند . و رویکردهای سیاسی آنها بگونه‌ای بوده است که برخی از آنها مروج دمکراسی و برخی حامی برابری و تعدیل ثروت باشند .

بیش از صدسال هست که از آغاز بیداری ایرانیان در عصرجدید می گذرد. و طی آن به دستاوردهای بزرگی در زمینه جنبش های اجتماعی ، تطور فرهنگی ، ادبیات جدید و شعرنو نائل شده‌است . اما در آفرینش فلسفه سیاسی جدید توفیق نداشته است . و به همین دلبل است که در ایران جنبش های اجتماعی باعث تحول‌اند و احزاب و جریانات سیاسی دنباله رو جنبش‌ها محسوب می‌گردند و خود توان تاثیرگذاری در روند جنبش‌های اجتماعی و خیزش‌های سیاسی توده مردم ندارند . زیرا توان رویکردهای سیاسی مناسب که بتواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد را ندارند. و همین کمبود و نقص موجب تسلط اندیشه فقاهتی در حوزه قدرت سیاسی شده است .

اکنون تعدیل ثروت بیشتر از جنبه ایدئولوژیک و عقیدتی مطرح میباشد و نه بعنوان یک نیاز اجتماعی و طبقاتی جامعه .

ایران امروز از نقطه نظر تئوریک و فکری با یک فقر جدی بویژه در عرصه فلسفه سیاسی روبروست . و بهمین دلیل نیازهایی همچون مشارکت همگانی در امر سیاست ، پی ریزی احزاب سیاسی مستقل ، نهادینه کردن آز ادی بیان و آزادی سیاسی ، فرهنگ آزادی خواهی و زندگی در شرایط نسبتا آزاد هم از جنبه سیاسی و هم از بعد اجتماعی ، امکان اعتراض و اعتصاب و حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و صنفی و شهروندی ، نه مطرح شده و نه امکان تحقق آن برآورد شده است .

شاید بعضی ها با خوشبینی وخوشخیالی بخواهند بگویند که گفتمان آزادی و آزادی‌خواهی در ایران به امری محوری و کلیدی مبدل شده ، پرسش این هست که حقیقتا برابری‌خواهی هم از نقطه نظر اجتماعی در ایران به یک پارامتر و موضوع اصلی مبدل شده است یا خیر؟

در عرصه آزادی خواهی ما چند نقطه عطف تاریخی داریم که در ضمیر خودآگاه ملت ما نهادینه شده است . تا جائیکه مطالبات کلیدی مانند (قانون - استقلال - آزادی) ، در هر سه (جنبش مشروطه - نهضت ملی - انقلاب بهمن57 ) متجلی شده است.

ولی متاسفانه از مشروطه بدین سو ما نقطه عطف طبقاتی نداریم ، و مسئله برابری طلبی و تعدیل شکاف طبقاتی و سمت‌گیری طبقاتی هنوز حتی به یک گفتمان تبدیل نشده است . با اینکه وجود شکاف طبقاتی دهشتناک روز به روز چهره اش در ابعاد گسترده و گوناگون نمایان می‌شود . و لیکن هنوز مطالبات جامعه عاری از تضاد طبقاتی در عمق خواسته های ما ریشه ندوانده است .

تا زمانی که کارگران آگاه و کلا نیروهای کار نتوانند نقطه عطف بیافریند امکان ندارد که گفتمان تعدیل شکاف طبقاتی به جان مایه قوی و کارساز بدل شود .

 رویکرد و گفتمان غالب در ایران ، آزادی و آزادی‌خواهی است . و متاسفانه در حوزه مسائل طبقاتی نقاط عطفی وجودندارد . واین امر موجب به هم خوردن ساختار مطالبات اجتماعی و قومی و طبقاتی شده است . بطوریکه طی دهه‌های گذشته جنبش‌های اجتماعی بر محور آزادی و آزادی‌خواهی چون بدون مشارکت طبقات فرودست صورت پذیرفته‌اند ، چندان فراگیر و موفق نبوده‌اند
زیرا طبقه فرودست ، بوسیله مذهب یا ملیت یا نظام های ارزشی مدرن به حرکت درنخواهد آمد. بلکه آنها با مطالبات طبقاتی‌ست که به صحنه درگیری و کشمکش و جدال کشیده می‌شوند. و تا زمانیکه مطالبات آزادیخواهانه‌ی طبقات فرادست با مطالبات عدالت خواهانه طبقات فرودست ، همسو نشوند ، امکان جنبش اجتماعی فراگیر میسر نخواهد شد . بدیهی است که رهگذر اتفاق و اتحاد این دو طبقه اجتماعی، فقط و فقط تدوین فلسفه سیاسی جدید براساس تفکر حکومت علوی که حاکمیت بر اساس آزادی و عدالت ، عاری از تسلط فقه و فقیهان است میباشد و بس . و ای کاش شیعیان آنحضرت در این روز خاص که میلاد آن بارزترین مصداق انسان کامل را به جشن نشسته‌اند ، به فلسفه سیاسی تشکیل این حکومت دست می‌یافتند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد